اون روز خونه مادر بزرگم داشتیم آش میپختیم. همه فامیل بودن. آش تا عصر طول کشید و بعدش بردیم بین درو همسایه پخش کردیم. من یه خانم دایی دارم که یه پسر 9 ساله داره و شوهرش یه شب در میون شب کاره اون شب هم داییم شب کار بود. شب ساعت 1 بودش که قرار شد همه بریم خونه هامون منم قرار شد که این خانم دایی و پسرشو ببرم بذارم خونشون .خونشون از خونه ما خیلی دور بود تقریبا ما غرب تهران بودیم و اونا شرق تهران. خیلبونا خلوت بود و ساعت 130 رسیدیم خونشون منم خیلی خسته بودم و خانم داییم اینو فهمیده بود . گفت بیا بریم بالا عموتم خونه نیست ما تنهاییم میترسم و الانم شبه تو خسته ای صبح برگرد خونتون. منم یکم تعارف کردمو بعدش زنگ زدم خونه که آره اینجوریه و فردا میام. پسر داییم که خواب بود و بغل کردم و بردم خونشون رو تختش گذاشتم و خودم اومدم بیرون.
زن دایی رفته بود تو اتاق و داشت لباس عوض میکرد منم حواسم نبود و در نزده رفتم تو گفتم خانم دایی لباس راحتی دارین تا دیدم که لخته سریع از اتاق اومدم بیرون و منتظر شدم که بیاد بیرون.با یه دست لباسه راحتی اومد بیرون خودشم یه لباس راحتی پوشیده بود(یه دامن با یه بلیز که جلوش دکمه داشت) و موهاشم باز کرده بود. گفتم ببخشید که اینجوری شد حواسم نبود. گفت نه پدر ایرادی نداره مثلا مرده برادر شوهرمی من لباسارو گرفتم و رفتم عوض کردم. از اون موقع که اون صحنه رو دیده بودم دیگه خوابم نمیبرد. پاشده بودم نشسته بودم و تلویزیون میدیدم که دیدن خانم داییم اومد بیرون از اتاق گفت چرا نخوابیدی؟ گفتم خوابم نمیبره آخه جام عوض شده. چرا خودتون نخوابیدین؟ گفت بدنم خیلی درد میکنه امروز زیاد کار کردم. گفتم میخوایین یذره ماساژتون بدم؟؟ گفت بلدی؟ گفتم آره یذره. گفت باشه پس بیا تو اتاق. رفتم تو اتاق و اونم خودشو انداخت رو تخت و گفت شروع کن دیگه. منم رفتم کنارشو شروع کردم به ماساژ دادن یذره که گذشت حس کردم بدنش گرم شده. هی دستم میخورد به بنده کرستش و گفتم خانم دایی این اذیت میکنه چی کارش کنم؟ گفت بازش کن. گفتم بلد نیستم. دکمه های پیراهنشو باز کردو بلیزشو داد بالا و گفت حالا اون دوتارو باز کن منم همین کارو کردم و کرستش باز شد و بندش رفت دو طرفه بدنش دوباره دکمه های پیرانشو بست و خوابید رو تخت منم که ضد حال خورده بودم شروع کردم به ماساژ دادن.
یه دفعه گفتم روغن زیتون دارین؟ گفت آره واسه چی میخوای؟ گفتم خیلی موثره تو ماساژ دادن اگه بذارین براتون بزنم خیلی خوبه. گفت باشه برو از تو کابینت بیارش منم سریع پریدمو آوردم. شروع کردم با ماساژ دادن با روغن زیتون. بهش گفتم پیرهنت روغنی میشه ها درش بیاری بهتره. اونم با یه نگاه بد پیرهنشو در آورد و گفت بند اینو ببند بازم. منم بند کرستشو براش بستم و شروع کردم به ماساژ دادن . یک عالمه روش روغن زیتون ریختم و شروع کردم به ماساژ دادن. بدنش کاملا لیز شده بود و بند کرستش از پشت چرب چرب. اومدم رو کمرش و ماساژ میدادم و کم کم دستمو میکردم زیره دامنش. خودشو جمع کرد منم اومدم سر جام که پشتشو ماساژ بدم. یدفعه بند کرستشو باز کردم و شروع کردم زیره بندشو ماساژ دادن دیگه انگار نه انگار که دارم چی کارا میکنم.از کنار شیکمش قشنگ پهلوهاشو ماساژ میدادم و اونم داشت حال میکرد. بهش گفت خانم دایی پاهات درد نمیکنه گفت چرا ساقه پام خیلی درد میکنه. منم از خدا خواسته رفتم سراغ پاهاش و شروع کردم.همینجوری که ماساژ میدامد همش میومدم بالاتر و به رون پاش نزدیک مشدم. دامنشو هی میدادم بالاتر قشنگ پایان بدنشو ماساژ میدام. کرستو شرتش کامل دیگه میدیدم رنگشون نارنجی بود که منو بدجوری حشری میکرد .قشنگ معلوم بود که شرتش خیس شده و تحریک شده منم از این موقعیت استفاده کردم و رفتم بالا دوباره سراغه کمرش از پهلوهاش رفتم بالا و ایندفه دلو زدم به دریا و سینهاشو گرفتم یه آه کشید که نزدیک بود همونجا آبم بیاد. قشنگ سینه هاشو تو دستم گرفته بودمو باهاشون بازی میکردم اونم داشت حال میکرد.کرستشو کامل از تو بدنش در آوردم و شروع کردم به خوردن سینه هاش. چشاشو بسته بودو آه و ناله میکرد. تو یه چشم به هم زدن پایان لباسامو حتی شورتمو در آوردم و دوباره رفتم سراغ سینه هاش. عجب سینه هایی داشت قشنگ خوردم تا خودش گفت بسه. رفتم بالا و شروع کردم به لب گرفتن و خوردن زیره گلوش و لاله گوشش. کلی حال کرده بود.دامنشو از تو پاش در آوردم و کامل خوابیدم روش جوری که قشنگ کیره شق کردم روی کسش بود.
بازم شروع کردم به خوردن سینه هاش اومدم پایین تر تا به شرتش رسدیم اونم از پاش در آوردم کاملا خیس شده بود لاپاش شروع کردم به خوردن کسش و با انگشت توش میکردم. همش آه و ناله میکردو میگفت دو انگشتی بکن. منم دو انگشتی کردن بعد 3 انگشتی و بعدش 4 تا انگشتمم تو کسش بود. دیگه داشت جیغ میزد و یدفعه با یه جیغ بلند آروم شد. رفتم بالا و بوسش کردم. حالا نوبت اون بود که برام ساک بزنه.کیرمو کرد تو دهنشو شروع کرد به ساک زدن. حال میکردم وقتی کیرم به ته حلقش میخورد و عق میزد. انقدر خورد که حس کردم داره آبم میاد. هیچی بهش نگفتم و همشو تو دهنش خالی کردم اونم همشو خورد. کیرم کوچیک شده بود ولی هنوزم ول کن نبود منم از کس و کون نکرده بودمش. دوباره شروع کرد به ساک زدن تا کیرم بزرگ شد و آماده کردن. خودش نشست رو کیرم و حس میکردم کسش داره باز میشه. کامل رو کیرم نشست و بعد چند ثانیه شروع با بالا پایین رفتن کرد.منم کمکش میکردم. بعده یه مدت حس کردم خسته شده و جامونو عوض کردیم. شروع کردم با پایان قدرت تلمبه زدن که داشت اون زیر له میشد. میگفت آروم تر…. الان له میشم…همش ماله توئه عجله نکن….
منم خسته شدم و از تو کسش کشیدم بیرون. گفتم میخوام بکنم تو کونت گفت نه جر میخورم. اما گوشم به این حرفا بدهکار نبود. کیرمو گذاشتم دمه سوراخ کونش و با یه فشار دادم تو. دستمو گذاشتم جلو دهنش که نتونه داد بزنه. میخواست داد بزنه ولی نمیتونست بهد چند دقیقه حس کردن کونش قشنگ آمادس و شروع کردم به تلمبه زدن اونم اون زیر نفس نفس میزن و می گفت کسو کونمو یکی کردی…. کیرتو تو کسمم حس میکنم…دارم جر میخورم….منم حشری تر میشدمو محکم تر میکردمش تا اینکه حس کردم آبم داره میاد. گفتم حیفه تو کسش خالی نکنم. از تو کونش کشیدم بیرون و کردم تو کسش دیگه هر چی بود واسه اونم لذت بود. محکمتر و محکم تر توش تلمبه میزدم و حس کردم واسه دومین بار داره آبم میاد گفتم دارم میام نای حرف زدن نداشت فقط گفت مواظب باش منم اطاعت کردمو با پایان قدرت کیرمو زدم تو کسش و با این حرکت پایان آبمو تو کسش خالی کردم فهمیده بود که چی کار کردم نزدیک بود گریه زاری اش بگیره. گفتم قرص همرام هست نترس اونم یکم آروم تر شدش تا صبح دوبار دیگه کردمش و هر بارم تو کسش خالی کردم. ولی نذاشت تو کونش کنم دیگه. صبح که شد پسرشو راه انداخت که بره مدرسه ما هم با هم رفتیم حموم و اون تو یه بار دیگه هم کردمش اونشب کلا 5 بار آبم اومد و از اون به بعد هر وقت موقعیت بشه از کس و کون میکنمش
0 views
Date: November 25, 2018