گاییدن خانم دایی باسن طلا

0 views
0%

سلام اسم من خسرو و میخام داستان سکس خودم رو با خانم دایی خوشکل خودم براتون بنویسم امیدوارم لذت ببریدزن دایی من که اینجا اسمش رو میذارم طلا 27 سالشه و با قد بلند و موهای قشنگ و باسنی در حد ستاره های هالیوود و پستان های خوش دست اناری و جذابیت جنسی فوق العاده از قضا مدرن هم فکر میکنهو آشنایی ما هم روی همین اصول بودارتباط ما با خونه دایی زیاد بود و رفت و آمد زیادی داشتیم که باعث شد من رو به خانم دایی علاقه مند بکنه بخصوص وقتی تنهایی و برای کار با کامپیوتر خونشون میرفتم و اون با لباسهای تنگ و راحتی ظاهر میشد اولین حس من وقتی اتشی شد که خانم دایی دنبال یک سی دی گشت و خم شد با لباس تنگی که پوشیده بود پایان لپ باسن اندازه وخط کونش رو از فاصله 10 سانتی دیدم این اولین باری بود که یک ابر کون رو جلو خودم با این فاصله کم میدیدم و دوست داشتم با پایان وجودم اون رو در آغوش بگیرم و فشار بدم و تمامی گرما و نرمی باسنش رو حس کنم اما نمیتونستم و برای همین مدتها به فکرش فرو رفته بودم و هر بار به بهانه ای دوست داشتم به خانم دایی سر بزنم و اون رو نگاه کنم .یکروز پدر و مادرم داشتن در مورد خاهر خانم دایی صحبت میکردند که متوجه شدم انکار یه بوهایی میاد که میشه هم خانم دایی رو و هم خاهر بزرگ باسن تر اما نه زیاد خوشکلش رو گاییدبرای همین برنامه خودم رو شروع کردماولین کاری که کردم چشمک زدن به خواهرش در خونه خودمون بود و با لبخند ملیح و سکسی خواهرش جواب گرفت بار دوم تونستم از یک فرصت استفاده کنم و دستم رو در شلوغی خداحافظی به باسنش برسونم که بدون عکس العملی موند تا اینکه در گام سوم به موبایلش زنگ زدم و از علاقه خودم به اون براش گفتم که جواب های سر بالایی میشنیدم اما همین که تونستم طرح دوستی رو با اون بریزم خودش کافی بود دوستی من و خواهر خانم دایی ادامه پیدا کرد تا اینکه درست 4 روز بعد از دوستی به یک بوسه آبدار از لپش رسید و در ادامه دوستی تونستم بغلش کنم و با دستم کون مالیش کنم که اون هم خوشش اومد تا اینکه یک روز ظهر از خلوت خونه استفاده کردم و بهش زنگ زدم و اومد خونه خیلی زود کارم رو باهاش شروع کردم چون جذاب ترین اندامش کونش بود و اون هم دختر بود برای همین رفتم سراغ کونش و شلوارش رو کشیدم پایین که صدای زنگ در اومد با کلی بدبختی و استرس دختره رو قایم کردم در رو که باز کردم دیدم خانم داییمه و دنبال خواهرش اومده من که لال شده بودم نمیتونستم یک کلمه حرف بزنم برای همین خودش داشت دنبال خواهرش میگشت و بهم گفت چرا اون رو اوردم خونه و من بهش گفتم که خودش راضی شد و اون روز خانم دایی کیر من رو نا امید کرد و خواهرش رو برد خونشون تا اینکه 2 روز بعد خانم دایی زنگ زد و ازم خواست که برم خونشون دایی خونه نیست و شب تنهایی میترسه ممنم رفتمزن دایی اصلا به روی خودش نیاورد مه چه ماجرایی بین من و خاهرش بوده که من هم جرات نمیکردم در این مورد صحبت کنم تا اینکه خانم دایی بمب رو ترکوند و گفت خسرو جون چرا رفتی دنبال خواهرم و من هم با خجالت جواب دادم که خانم دایی آخه اون خیلی خوشکل و اندامی بود و من رو هم مجذوب کرد من هم مجبور شدم که به هوسم توجه کنم خانم دایی که کلی از سادگی من داشت میخندید گفت اون روز باهاش کاری کردی منم گفتم به خدا من فقط شلوارش رو آوردم پایین که همین رو گفتم و یهو دیدم که خانم دایی شلوارش رو کشید پایین و کفت که باقی ماجرا رو باهاش ادامه بدم شوکه شده بودم باورم نمیشد که بزرگترین آرزوی سکسی عمرم رو در دسترس میبینم و اما روش سکساولین کارم بوسیدن لپو لب خانم دایی بود و در ادامه با بازی کردن با باسنش شرایط رو برای ورود کیرم آماده کردم و با استفاده از روغن تونستم کلاهک کیرم رو از در کونش عبور بدم و تلنبه های اولیه رو شروع کردم با نازی که می اومد تنها 20 ثانیه ابم رو آورد و در ادامه ماجرا این خانم دایی بود که با ساک زدن و کس دادنش من رو خوشبخت کرد.النم که میبینمش دستم رو لای کونش میذارم و گرمای کونش رو حس میکنم.نوشته خسرو

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *