اسم من امین هست و دوستی دارم بنام هادی که هردومون تا دلتون بخواد کون کردیم از دختر بگیر تا پسرای گی واین ماجرا هم که براتون میگم کون کردن منو هادی است با پسری دوسه سال بیشتر از خودمون بنام سامان .معمولا یا من یا هادی نفری روپیدا میکردیم آمار اون رو بهم میرسوندیم و اگر میشد هردومون تک به تک میکردیم و گاهی هم خوب طرف خوشش نمیامد و اصراری بر آن نبود و یکشب من و هادی در حین مسافرکشی خوردیم به یکی که دربستی میخواست و هادی گفت این مسافر نیست همراه من هست و سامان سوار شد و کمی که هادی رانندگی کرده بود متوجه شدیم طرف رو فضاست و کم کم بین حرفها که فهمیدیم طرف جایی بوده شیشه میکشیدن الانم رو فضا برای خودش داره سیر میکنه سیگار پشت سیگار میکشید طوری که من و هادی یکی ازش گرفتیم و هادی پرسید پس چرا این موقع شب زدی بیرون مگه سکس نداشتین سامان گفت نه من با این جماعت نمیتونم سکس کنم اونا کس بازن ولی من همجنسگرا هستم باگفتن این حرف مادوتا نگاهی بهم کردیم ومن پرسیدم یعنی این که با جنس خودتون حال میکنید و فاعل یا مفعول ؟ سامان گفت تواین حال فقط مفعول هستم و اگر عادی باشم فاعل و هادی کمی جلوتر درست زیر ساختمان خونه مجردی خودمون توقف کرد و سامان گفت پس چرا وایسادی ؟ هادی برگشت گفت اینجا مکان مجردی مادوتاست خودمونم فقط کون باز هستیم الانم تو رو فضایی من این دوستم میخواهیم باتو فضانورد بشیم میتونیم سوار سفینت بشیم و گفت هردو باهم اینبار من گفتم نمیتونی که تک تک .گفت باشه ولی اگر تونستم چی ؟ آرام راه پله را تا طبقه سوم رفتیم تو تاریکی و در روباز کردم و بعد از ورود به واحد و بستن در تو اتاق نشیمن رو کاناپه لخت شدیم و همونجا روی کاناپه اول برای هادی ودوم برای من کیرامون رو ساک زد و حسابی حال داد و هادی بعد از چرب کردن کرد تو کمی کرده بود که منم گذاشته بودم دهنش و جلو و عقب میبردم و هادی کشید بیرون و گفت پسر این سفینه کیر هردومون رو میتونه باهم سوار کنه و کیر من که از هادی بلند تر بود بعداز بیشتر چرب کردن و نشستن روی کیرم و تا ته داخل کونش رفت و دوسه بار بالا وپایین کرد و اینبار هادی اونو روبه جلو هل داد و من توبغلم گرفتم محکم و هادی سرکیرشو فشاری داد و کیرش تا نصف داخل کون سامان شد وای کونش کیپ شده بود و سامان هم از درد مثل مرغ سرکنده بال بال میزد و هادی هم با نامردی پایان سعی میکرد همه کیرشو تو بکنه و سامان گریه زاری میکرداز درد بخودش میپیچید و منم حال میکردم و هادی هم کم کم راه کیرش باز تر شد و سامان هم گریه زاری نمیکرد و یا کاناپه رو یا منو بازو و دستانمو گاهی تو دستش فشار میداد و چند بار که هادی در آورد کیرشو که کمی چرب کنه اون میگفت بکن توش دیگه و حسابی حال میکرد تا اینکه نفری دوبار آبمون اومد منکه بار اول کیرم توکونش بود وبار دوم ریختم روبدنش و هادی هم بار آخر ریخت تودهنش و یکبار دیگر هم همونشب نزدیک روشن شدن هوا بود که دوباره کردیمش و نزدیک آمدن آبمون کردیم تو دهانش و آنقدر من وهادی ازکون و دهانش گاییدیم که چند بار عق زده بود و آبمون رو تو صورتش و دهنش پاشیدیم و خودش موقع رفتن کیرامون رو ازروی شلوار بادستش مالید و انگشت کرد و گفت کاش هرشب میشد که باهاتون باشم و نزدیک روشن شدن هوا بود و ما برگشتیم واون بایک ماشین دیگری رفت . پایان .نوشته امین
0 views
Date: November 25, 2018