ساعت حدوده چهار صبح بود، تازه بهش شب بخیر گفته بودم و اونم خوابیده بود اما من خوابم نمیبرد آخه استرس داشتم از پنجره اتاق آسمونو که هنوز رنگ نقره ای تیره داشت رو میدیدم دستام روی سینه ام بود و چشام کاملا باز یه بار دیگه گوشیمو نگاه کردم و چند تا از اس ام اس هاش رو خوندم …-فرهاد اگه کسی بیاد چی؟-هرچی شد پای خودت عشقمو . . .چقدر دیر میگذشت ، داشتم به فردا فکر میکردم که کم کم فکرای ناجور اومد سراغم ازش فیلم بگیرم؟ نه امکان نداره اجازه بده، خب یواشکی میگیرم؟ نه فرهاد تو نامرد نیستی که از احساسات یه دختر سو استفاده کنی، اونم دختری که واقعا عاشقشی و به خاطرش هر کاری میکنی… پتو رو کشیدم رو صورتم اما خوابم نمیبرد ، باورم نمیشد من فرهاد بیست ساله که تا همین چند وقت پیش با هیچ دختری دوست نمیشدم قراره فردا با زیباترین دختر رویاهام هم خواب بشم ، قبله پریسا همیشه فک میکردم یه آدم دراز بیریختم اما اون همیشه میگفت وقتی کنارت راه میرم حس میکنم که جام امنه و کسی جرات نداره نگاهم کنه آخه هم خوش تیپی هم قد بلند ولی من باور نمیکنم چون اکثر حرفاش از رو احساساتهمامان و پدرم برای انجام کار های خونه برادرم که تازه تو تبریز قبول شده بود شب با هواپیما رفتند و من موندم خونه آخه مغازه داشتم و اونام کاملا به من اعتماد داشتند … نه از خودم تعریف نمیکنم ، پریسا اولین دختری بود که حتی دستشو گرفتم چون واقعا عاشقش بودم.کم کم آفتاب داشت پنجه کشون وارد اتاقم میشد و من هنوز خوابم نبرده بودآخرای مرداد بود و هوا یکم خنک بود پاشدم پنجره رو باز کردم و یکم بیرونو نگاه کردم کسی تو کوچه نبود گه گاهی ماشین رد میشدرفتم سر جیبم و یه نخ سیگار برداشتم تا نصفه راه اومدم باز برگشتم و بستشو برداشتم میدونستم که یک نخ جواب نمیده، رفتم تو حال و فندک رو از کنار پیتزایی ک دیشب خورده بودم برداشتم در بالکن رو باز کردم و نشستم رو صندلی بار دوم که فندک زدم روشن شد و سیگار رو آتیش زدم ، بیچاره سیگار همیشه به پای اعصاب خورد و سوالای بی جوابم میسوخت اما این دفعه اعصابم خیلی آشفته بود، میترسیدم ، ازین که آینده پریسا رو به خاطر چند ساعت با هم بودن خراب کنم میترسیدم ، واقعا شهوته یا عشقه؟اولین نخ رو کشیدم نزدیکای فیلترش بود که از بالکن انداختمش پایین نخ دوم رو روشن کردم و داشتم به این فکر میکردم که چرا نمیتونم صبر کنم تا موقع ازدواج هرچی بیشتر فکر میکردم به این نتیجه میرسیدم که دارم اشتباه میکنم و اینم یه هوسه اما ته دلم یه غوغایی بود که همه این افکارو سرکوب میکرد… دیگه حوصلم سر رفت بر خلاف انتظارم زیاد نکشیدم پاشدم و رفتم خونه رو جمع و جور کردم ساعت حدوده هفت بود ، بدجور خوابم میومد ، رفتم حموم و دوش گرفتم جلو آینه واستادم و یکم به خودم نگاه کردم و شروع کردم به اصلاح کردن اول صورتم بعد زیر بغل و بعدشم کیرم … سینم زیاد مو نداشت اما همونا رو هم با موزر زدم ،یهو یادم افتاد که کونم پره پشمه دوست نداشتم پریسا ازم بدش بیاد برای همین اونارو هم با کرم موبر زدماومدم بیرون ساعت هشت بود اتاقم رو هم جمع کردم و پرده هارو کشیدملباس پوشیدم و رفتم پایین سوار ماشین شدم و رفتم مغازه تو مغازه باهاش حرف نمیزدم نه تلفنی نه اس ام اسی از مغازه که برگشتم ساعت یک بود سره راه از داروخونه یه بسته کاندوم خریدم اصلا نفهمیدم چی بود اما مهم این بود که تاخیری داشت.رسیدم خونه زنگ زدم بهش و حدود نیم ساعت باهاش حرف زدم ، میترسید و اضطراب داشت ، با اینکه خودمم نگران بودم اما آرومش کردم و باهاش واسه ساعت شیش قرار گذاشتم یه بار دیگه رفتم حموم و به دوش پنج دقیقه ای گرفتم ، رفتم سریخچال و باقی مونده ناهار دیروز رو که مونده بود خوردم دراز کشیدم و گوشی رو واسه ساعت چهار کوک کردمنیم ساعت طول کشید تا خوابیدم … با صدای زنگ موبایل بیدار شدم گوشیو برداشتم و با چشمای نیمه باز نگاه کردم به صفحه… پریسا بود جواب دادم- الو؟- سلام عشقم خوبی؟-مرسی تو خوبی؟-الهی بمیرم خواب بودی؟-نه گلم ینی بیدار شدم دیگه جونم؟-فرهاده من میشه زودتر بیای دنبالم؟-مثلا کی شیرین جونم؟- بازم شیرین؟بدم میاد اصن برو با همون شیرین جونت- الهی قربونه پریسام بشم من کی بیام گلم؟-الاناینو ک گفت درجا پاشدم گفتم راه افتادم اس میدم تو آماده شو از الان که گفت من آمادم و یه خنده کرد و بعدشم گفتم دوست دارم و قطع کردمخیلی سریع آماده شدم و رفتم بیرون درو که بستم یادم اومد ادکلن نزدم برگشتم بالا ادکلن زدم و رفتم سوار ماشین شدم یه اس به پریسا دادم که ده دقیقه دیگه بیاد سر کوچشونخانوم خوشکله برسونمتون؟برو آقا مزاحم نشوزدیم زیر خنده و سوار شد ،اولین کاری که کرد یه بوس از لپم کرد که رد رژش رو لپم موند گفت حق نداری پاکش کنی منم گفتم فدات بشم چرا پاک کنم،آهنگ دلت با منه محمد علیزاده رو پلی کردم دوتایی شروع کردیم به خوندن ، خیلی حس خوبی بود یهو از کادویی که واسش خریده بودم یادم اومد،-عشقم داشبورد رو باز کن ببین چی دارم براتباز کرد و یهو جعبه رو ضد تو صورتم گفت خیلی بی شخصیتی لباش آویزون شد یهو یادم اومد چه سوتی دادم کاندومی که خریده بودم اونجا بودبا کلی منت کشی راضیش کردم یه بار دیگه داشبورد رو نگاه کنه این دفه لبخند اومد رو لبهاش و چشاش برق زد یه جعبه کوچیک خوشکل بود بازش کرد و توش یه گردنبند که طرحش یه قلب توخالی بود و جنسشم نقره با یه زنجیر نقره خیلی خوشش اومد و دوباره لپمو بوس کرد کلی قربون صدقه هم رفتیم رسیدیم خونه ریموت رو زدم و وارد حیاط شدیم میخواس پیاده شه که گفتم نه بشین سریع پیاده شدم و درو براش بازکردم گفت باباااااا رمانتیک رفتیم بالا ، باهم نشستیم رو مبل بهش گفتم خب عشقم تا کی پیشمه؟گفت تا ساعت نه هستم بعدش باید ببریم خونه دوستم تا پدرم بیاد دنبالم ، گفتم چی میخوری؟یه نگاه شیطنت آمیزی کرد و گفت لباتو … آروم آروم صورتشو نزدیکم میکرد نفسش که به لبام خورد پایان فکرای صبح اومد تو ذهنم خواستم برم عقب اما نه دلم میومد نه میتونسم عقب نشینی کنم حریفم قلبمو تسخیر کرده بودلبامون رفت رو هم آروم آروم لب هاشو میمکیدم اما اون از من محکم تر میمکید زبونمو کردم تو دهنش اونم متقابلا زبونمو میخورد و زبون میزد پوزیشنمون خوب نبود واسه همین بغلش کردم انداختمش رو مبل چهار نفره و خودمم روش خوابیدم هنوز شالشو در نیاورده بود که گفت وایسا یه لحظه نشست و شالشو در آورد موهای مشکی و لختش با اون چشاش مشکیش یه زیبایی خاصی به صورت سفیدش داده بود بهش میخورد بیست سالش باشه اما نوزده بود … شالشو که در آورد ناخداگاه چشمم به خط سینش افتاد قبلا تو اس ام اس هایی که بهم میدادیم از زیر زبونس کشیده بودم سایز سینش 75 بوددوباره خوابیدم روش و شروع کردم لب گرفتن بعد از حدود پنج دقیقه لب گرفتن دیگه نفسم بالا نمیومد رفتم پایین تر و گردنشو آروم با نفس هام نوازش میکردم بعد کم کم لبامو گذاشتم رو گردنش و شروع کردم به خوردن و میمکیدم که گفت عشقم آروم تر کبود میشه بیچاره میشم گفتم باشه دو طرف گردنشو خوردم و میبوسیدمدستمو گذاشتم رو سینه هاش و اون دکمه های پیرهنمو باز کرد و درش آورد و گفت چه خوشتیپم شده امروز چه بویه خوبییی اووووم ، به به چه صاف و صوفم کرده آقا با دستش کشید وسط سینه هام گردنم رو یکم خوردبلندش کردم و دکمه های مانتوشو باز کردم یه تاپ تنگ قرمز تنش بود که با رنگ رژش جور بودتاپشو آروم درآوردم چرخوندمش از پشت بند سوتینشو باز کردم و سوتینشو در آوردم دستامو گذاشتم رو سینه هاش و گردنشو از پشت میخوردم بغلش کردم و بردمش تو اتاقم ، میگفت تخت یه نفره بیشتر حال میده جا تنگه مجبوری بغلم کنی، قبله اینکه بریم رو تخت دکمه شلوارشو باز کردم یه شلوار جین نسبتا تنگ آروم کشیدمش پایین شرتشو خودش نگه داشت رونای سفیدشو که دیدم داشتم دیوونه میشدم شلوار خودمم در آوردم و انداختمش رو تخت یه شرت مشکی پاش بود که روش یه پاپیون قرمز داشت،با سوتینش ست بود.نشستم روش یه پام یه طرفش و اونیکی هم طرف دیگه کیرم بدجوری شق شده بود و شرتم را آورده بود بالا جوری که از بغل کاملا ته کیرم دیده میشد آخه شرتم هم تنگ بود هم پاچه نداشتیه خنده کوچولو کرد و گفت نگاهش کن چقد گندست . خوابیدم روش و افتادم به جونه سینه هاش خیلی حشری شده بودم یه دختر سفید با اندام عالی زیرم خوابیده بود سینه های سفید و نوک کوچولو و خوش فرم آروم آروم به نوکش زبون میزدم یکیو میمالیدم و اونیکی رو میخوردم داشت لباشو گاز میگرفت رفتم پایین تر و آروم شرتشو در آوردم ، کس خوشکلش بدجوری خود نمایی میکرد ، دستشو گذاست روش و روشو اونطرف کرد بهش نگاه کردم و گفتم عشقم؟دستشو آروم برداشتم … خجالت میکشید آخه تاحالا ندیده بودمش اما مالونده بودمزبونمو کامل درآوردم و با نوکش از پایین تا بالا کسشو لیس زدم سینه هاش رو گرفت تو دستش و منم دهنمو چسبیدم به کسش مکیدم تو و نگه داشتم با دماغ نفس میکشیدم و کسشو ول نمیکردم با زبونم میمالیدمش نفس هاش تند شده بود آه و نالش شروع شده بود خیلی حشریم میکرد و حال میکردم که یهو سرمو آورد عقب و گفت پس من چی؟ پاشد نشست لبه تخت شرتمو در آورد و یه نگاه به کیرم کرد گفت مطمینی 18 سانته؟گفتم برم خط کش بیارم؟ خندید ،کیرمو کامل شق شده بود گذاشت رو لباش و کرد تو دهنش خیلی حسه خوبی داشت گرمای دهنش انگار داشت کیرمو آروم میکرد که یهو کیرم خورد به دندوناش وارد نبود و هی دندوناش اذیتم میکرد اما من صدام درنمیومد خوابوندمش رو تخت پاهاشو باز کردم و یه بار دیگه ی لیس به کوسش زدم میخواس حرف بزنه که گفتم ما حرفامونو قبلا نزدیم نفسم؟ گفت فقط آروم و ساکت شد ، از کاندوم یادم اومد تو ماشین قبله سوارشدنش یه دونشو گذاشته بودم تو جیب پیرهنم،پیرهنو از رو زمین برداشتم و کاندمو درآوردم کشیدم رو کیرم نمیدونستم چقد باید بمونه تا تاخیریش عمل کنه آخه موقع ساک زدنش نزدیک بود آبم بیاد واسه همین یکم دیگه ازش لب گرفتم و سینه هاش و خوردم بعد کیرمو گذاشتم رو کسش و آروم از بالا تا پایینشو با کیرم مالوندم بعد گذاشتم لاش و آروم آروم سرشو کردم تویه ذره که رفت تو خودشو کشید بالا کمرشو گرفتم گفتم دوست دارم عشقم اونم گفت آرووم کم کم کردم تو اما هی خودشو میکشید بالا منم یه دفعه ای کردم تو و یه جیغ بنفش زد و گریش گرفت چند لحظه ساکت بودم و همونطوری وایستاده بودم بعد آروم درش آوردم و قربون صدقش میرفتمبا دستمال کاغذی خونی که رو کیرم بود رو پاک کردم و گفتم ماله من شدی واسه همیشه اشکاش رو صورتش بود اما یه لبخند زد و گفت بودملبه کسش یکم خونی شده بود اونم پاک کردم و دوباره کیرمو گذاشتم توش آروم آروم تلمبه میزدم خیییلییی آروم و آهسته آخه هنوز درد داشت کاندومه خونی شده بودبرا همینم همون موقع درش آوردم کیرم زیاد حس نداشت حس میکردم سنگین شده … کم کم حس میکردم که درد و سوزشی که داره تحمل میکنه جای خودشو به لذت داده آخه آهو ناله هاش داشت بلند میشد لباشو گاز میگرفت منم با همون سرعت تلمبه میزدم کیرمو تا نصفه میکردم تو کسش و درمیاوردم حدود پنج الی ده دقیقه داشتم تلمبه میزدم که حس کردم داره ارضا میشه چون نفس هاش خیلی سریع شده بود و پشتمو چنگ میزد کیرمو درآوردم ، ناخوناش رو فرو کرد تو پشتم خوشو آورد بالا و بعد دوباره خوابید چند قطره آب از کوسش راه افتاد خیلی کم بود میخواستم بخورم اما نذاشت گفت الان ممکنه خونی باشه … دوباره کردم تو دو سه تا تلمبه که زدم حس کردم آبم داره میاد سریع کیرمو در آوردم و گذاشتم رو شکمش اونم گرفت تو دستاش و مالید و انگشت کرد و آبم پاشید رو سینش یکم مالید و انگشت کرد به خودش دستمال برداشتمو آبمو پاک کردم و خواببدم کنارش تا ساعت هشت تو بغله هم بودیم و حرف های عاشقونه میزدیمبلند شدم یه سیگار روشن کردم ازم گرفت و خودش کشید گفتم دوس ندارم بکشی گفت پس توام نکش عزیزم اینو که گفت سیگارو گرفتم ازش و انداختم تو جاسیگاری بغلش کردم و بوسیدمش بهش گفتم هیچ وقت ولت نمیکنم و عاشقت میمونمیواش یواش باید میرفتیم دیگه لباساشو تنش کرد گردنبندشو بستم و یه لب طولانی از هم گرفتیمخوش مزه ترین چیز دنیا برام بودبردمش خونه دوستش چند دقه بعد اس داد که درد داره اما خیلی خوش گذشت منم گفتم که هیچ وقت انقد حال نکرده بودم و خداحافظی کردیمایشالا چند ماه دیگه میخوام برم خواستگاریشممنون که خوندینببخشید اگه غلط املایی داشتم یا جایی رو بد توصیف کردم و طولانی بود.اما یه خواهش لطفا به خاطر هوس دل نشکنین ….نوشته فرهاد
0 views
Date: November 25, 2018