سلام دوستان…من ساشا هستم…این اولین داستانیه که واسه شما مینویسمواقعیه واقعیه پس هر کی فحش داد نامرده چون من یک کلامش هم دروغ نمینویسممن و سارا تو وبلاگ با هم آشنا شدیم اون میومد بهم نظر میداد منم گاهی وقتا بهش نظر میدادم نمیدونم چی شد که ازش خوشم اومد و شمارمو بهش دادم من اهل اصفهان هستم و همینجا تو دانشگاه اصفهان رشته فناوری اطلاعات درس میخونم سارا هم دانشگاه آزاد تهران مهندسی میخوند یعنی الانم میخونه چند ماهی از من بزرگتر بود ولی با هم دوست شدیم ازش خیلی خوشم میومد دختر خوبی بود ولی مدرن فک میکرد میگفت جامعه ما باید مث جامعه آمریکا باشه آزادخودش میگفت با خیلیا رفیقه ولی فقط تلفنی تا حالا هیچ کس رو از نزدیک ندیده بود من اولیش بودم بهش گفتم میتونی بیای اصفهان اون گفت اگه خرج سفرمو تو بدی من میام چون پول ندارم منم رفتم براش بلیت اتوبوس گرفتم و اومد اصفهان بردمش خونه دوستم که خالی بود و کلیدش دست من بود خونه اجاره ای بود دوستمو فرستاده بودم دنبال نخود سیاهوااااااااااااااای اصلا حوصله ندارم بنویسم ولی به خاطر شما ادامه اش میدمهیچی دیگه سارا اومد و یه شب پیش من خوابید اون شب خیلی شب خوبی بود یکی از بهترین شب های زندگی مناولین دختری بود که میبردمش توی خونهوقتی رسید اصفهان رفتیم خونه وسایلشو گذاشت گفت باید برم حموم منم حمومو نشونش دادم رفت به من گفت لباسامو بیار منم براش بردم ولی اون موقع هیچی نشد از پشت در لباساشو گرفت خیلی دوست داشتم دیدش بزنم ولی نشدوقتی اومد بیرون ساعت11 12 شب بود گفت من کجا باید بخوابم منم گفتم کنار من رو تخت گفت نه من رو زمین میخوابم ولی اینقد اصرار کردم که قبول کرد ولی شرط کرد که دست بهش نزنم منم قبول کردم شب که خوابید شروع کردم به مالوندن سینه هاش بیدار شد گفت مگه قرار نشد منم حرفشو قطع کردم گفتم ول کن پدر یه شبه گفت نه من میرم رو زمین بخوابم ولی من نذاشتمگفتم میخوام باهات سکس زوری داشته باشم قسم میخورد که نه تو رو خدا ولم کن نمیدونستم اینجور آدمی هستی و از این چیزامنم دلم به حالش سوخت گفتم باشه دیگه اذیتت نمیکنم بگیر بخوابخوابید منم کنارش خوابیدمخواب بودم که دیدم دارم تکون میخورم بلند شدم دیدم خانوم بالا سر من وایساده میگه میخوام برم دستشویی گفتم خب برو گفت میترسم بیرون تاریکه باهم رفتیم که ببرمش دستشویی دم در دستشویی منتظر وایسادم تال خانوم کارشون تموم شداومد بیرون رفتیم که دوباره بخوابیموقتی داشتیم میرفتیم داخل نگام افتاد به کونش واییییییییییییی چی بود دیگه طاقت نیاوردم انداختمش رو تخت خواب و شلوارشو کشیدم پایین گفت چیکار میکنی چند تا فحش هم داد منم شروع کردم به لخت کردن اون اولش خیلی مقاومت کرد ولی کم کم آروم شدشروع کردم به خوردن لباش ولی اون لباشو سفت گرفته بود اصلا حال نمیداد رفتم شروع کردم به خوردن سینه هاش یه کم که سینه هاشو خوردم دادش در اومد آخ و اوخ میکردکیرم و در آوردم گفتم بخورش گفت نه ساشا خوشم نمیاد بهت اجازه میدم هر کاری بکنی الا این گفتم باشه کیرمو که راست شده بود گذاشتم دم کونش میخواستم فرو کنم تو که گفت خیلی درد میاد؟؟؟؟ گفتم آرهگفت میشه نکنی؟؟؟ گفتم باشه…پس برام جق بزن اونم کیرمو گرفت تو دستش شروع کرد به مالوندناصلا بلد نبود معلوم میشد اصلا اینکاره نیستیه کم که مالوند خوشش اومد یه بوس از کیرم کرد خیییییییلی حال داد بعد دوباره آروم کیرمو گذاشت تو دهنش و شروع کرد به خوردن منم همون موقع آبم اومد کیرمو در آورد ریخت تو صورتش یه لبخندی به من زد و رفت صورتشو شست و اومد تو این فاصله من رفتم رو تخت دراز کشیدماونم اومد لباساشو پوشید کنارم خوابید یه بوس ازم کرد و گفت خیلی دوستت دارم منم بهش گفتم منم دوستت دارم گلمولی فردا صبحش با اتوبوس رفت تهران بهش زنگ میزدم جواب نمیدادپیام میدادم جواب نمیدادبعد از یه مدت هم گوشیشو خاموش کرد 5 ماهه که گوشیش خاموشه فک کنم سیم کارتشو شکسته…خب همین بود تموم شد…نوشته ساشا
0 views
Date: November 25, 2018