سلام به همه من تاحالا تو عمرم نه …. زدم نه کسی رو کردم فقط یه بار وسوسه شدم و از بس سوپر دیده بودم خدا چشم بد نبینه. هوسی شده بودم و… رفتیم یه روز با بچه ها پارک یکیشون گفت(میاید بریم دختر بازی؟) همه گفتن پایه ایم منم مجبور بودم بگم پایم چون جلو بچه ها آبروم میرفت بگم نه.رفتیم و دیدیم از قبل با اونا دوست بودن یکیشون دختره هرزه عوضی اومد با من دست بده منم دستمو کشیدم گفتم سلام. اونم بدون اینکه جواب منو بده رفت پیش بچه ها علیرضا هم یکی ز دوستام هی به این دختر و اون دختر شماره منو میداد. منم گفتم علیرضا این کارا چیه شماره منو چرا میدی؟ گفت بچه مثبت دیگه دوران مثبت بودنو باید یکم کنار بزاری. منم یکم مجاب شدم آخه آدم ساده ای هستم و کافیه یه نفر با لحنی مثل آدم باهام حرف بزنه تا من مجاب بشم.بالاخره یک هفته گذشت دیدم یکیشون داره به گوشیم زنگ میزنه هی رد میکردم و هی و هی و هی و ولم نمیکرد البته آدم سمجی هم هستم تا 1 هفته جوابش رو ندادم. و دیگه اومدم و جواب دادم گفت بله بفرمایید چیه یک هفتست مزاحم من میشید لطفا کارتونو بگید و دیگه زنگ نزنید.اونم با یه صدایی دخترونه گفت برو پدر چه لوس … من دوست علیرضام و اون شماره تورو بمن داده میای فردا عصر پارک قرار بزاریم. منم باد فیلم سوپره افتادم و یکم هوسی شدم و با دستپاچگی گفتم (بله حتما میام ) اونم گفت دیدی قبول کردی بچه مثبت. تو روز بیشتر زنده نیستی دو روزو رو بیا یه روزشو باهم یه حالی بکنیم. فکر کردم منظورش اینهکه بریم تو پارک یکم حرف بزنیم و دوتا شارژ ایرانسل ازم تیغ بزنه و گفتم می ارزه دیگه دوران افسردگی و محدودیت الکی درست کردن تموم شد. چه سریع مخ من بد بخت رو زد. فردا عصر اومدم پارک دیدم علیرضا داره میاد بهم رسید و گفت( میگه به به امین انگار از آدم شدی و اومدی تو خط ایول امین. گفتم دختره کجاست؟ حالا اسمشو به زبون نمیارم) گفت پیش فلان نیمکت نشسته من از دور هواتو دارم کسی باها ش یا کسی اگه داشت تعقیبش میکرد بهت بگم و فلنگ رو ببندیم منم گفتم( چی باباش نه من نیستم از اولم نبودم)اونم گفت( زود تخم چسبوندی انگار پدر مگه میخوای چکار کنی یکم باهاش حرف میزنی و آشنامیشی برای امروز همین کافیه روزای دیگه رو بگو جوووووووووون) منم گفتم( دیوونه داری درباره ناموس مردم حرف میزنی)گفت ناموس مردم خودش بخواد بده کسی جلو دارش نیست. گفتم تهمت نزن بچه اونم خنده ی ضعیفی کرد و گفت برو تا نرفته. رفتم با خجالت گفتم سلام اونم گفت به سلام امین چطوری؟ خیلی دختره فاحشه سبک بود.نشستم کنارش دست انداخت گردنم منم خیلی سختم بود از خجالت داشتم میمردم.گفتم چه خبرگفت خبرا از شما بی معرفت چرا جوابمو نمیدادی؟ یه دست زدم به دستش یعنی دستتو از رو گردنم بردار فاحشه. اونم برداشت و رفتیم و آخرش هم منو تیغ زد و یکم کیف داد و نمیدونستم دارم چه گناهی مرتکب میشم تا آخر رابطم با اون دختر ادامه داشت تا 2 ماه هی پیش هم میرفتیم و … یه روز از اون روزا که دیگه واقعا آدم فاسدی شده بودم. دختره بهم گفت امین میای بریم خونه شما وقتی کسی نیست ی حالی با هم بکنیم؟ گفتم منظورت چیه؟ گفت ای پدر چقدر واضح تر از این بگم خل و چل بریم سکس کنیم من میخوام برای اولین بار با تو سکس کنم.منم عرق سردی ازم ریخت پایین دست وپام میلرزید میخاستم دختره رو بگیرم تو بغلم و لختش کنم جلو همه چقدر خر بودم. گفتم باشه کی؟ گفت فردا ظهر. گفتم هفته بعد میتونم. مادر پدرم میرن شمال منم این جا میمونم .گذشت تا هفته ی بعدی رفتم همون جای همیشگی دیدمش دل تو دلم نبود اونم همینطور رفتیم تاکسی گرفتیم.تو خونه ما یواش گفتم اون جلو تر بره کسی نبینه ضایع بازی بشه رفتیم دم در خونه شهوت تو صدا و چشمامون موج میزد. اومدم کلید بندازم در خونه رو باز کنم کلید شکست گفتم لعنتی حالا چکار کنم گفت بریم پیش کلید ساز گفتم بریم رفتیم و آوردیمش هر کاری کرد نتونست درست کنه و قرار بهم خورد و بعد چند وقت فهمیدم همون موقع برادرم داشته دعای امام زمان رو میخونده خودش. بعد دیگه محل دختره نذاشتم بعد وقتی که اون موقع رفت هر چی زنگ زد گوشیمو خاموش کردم. همون موقع مجاب شدم فهمیدم چه گهی میخواستم بخورم تو دلم گفتم امام زمان غلط کزدم اشتباه کردم قربون مرامت برم که حتی وقتی تو همچین وضعیتی بودم تنهام نذاشتی. از اون به بعد دیگه دوست دختر و … رو فراموش کردم و برای سکس باید وایسی سنت قانونی بشه برای خانم بگیری. امیدوارم موفق باشیدنوشته امین
0 views
Date: November 25, 2018