گوهر (۱)

0 views
0%

رفتم سمت ترمینال که برم تربت حیدریه ماموریت خلاصه توی راه توی اتوبوس افتادم کنار یک مرد لاغر تقریبا ۴۳ یا۴۴ ساله اسم قاسم بود توی راه کمی صحبت کردیمو خیلی گرم میگرفتو قیافشم خیلی تابلو معتاد سرسختی بود توی راه خیلی باهم حرف زدیمو منو تعارف کرد که اگر حال میکنی بریم تریاک بگیریمو اون جا داره بریم بزنیم منم بدم نیامد گفتم میرم ی بستی باهاش میزنم اقا رسیدیمو با قاسم رفتیم مارو برد در خونه یک بنده خدایی جنس گرفتیمو راه افتادیم سمت مکان قاسم یک ۲۰ دقیقه توی راه بودیم رفتیم توی ۱ کوچه بن بست تقریبا اواسط کوچه کلید انداخت یک خونه قدیمی درب و داغون خیلی داغون خلاصه رفتیم داخل خونه خیلی وحشتناک بساط درست کنیم که هی صدا زد گوهر گوهر چای بیار هنوز تازه بساط ردیف شد که دیدم در اتاق باز شد اتاق یدونه پله داشت خانومه ی دامن بلند پاش بو با ی پیراهن مردانه صورت سبزه تا پاشو از پله گذاشت پایین مچ پاش که زیر دامن لخت بود قشنگ دیدم توپرترین و زیباتری مچ پایی بود که به عمرم میدیدم نزدیک که شد سلام کردم سلام کردو چای گذاشت زیر چشمی نگاش کردم صورت بدیم نداشت و رفت خلاصه من که تا شروع کردم کشیدنو قاسم چنان میکشید که تو عمرم ندیده بودم خلاصه ۳ ساعت زدیم وگوهر خانمم ۲ بار چای اورد ومن دوبار مچ زیبای پای گوهر خانمو دیدم و چنان این صحنه روز منو ساخت که خودم متعجب بودم خلاصه موقع خداحافظی خیلی اصرار کرد که تا تربت هستی بیا اینجا منم از خداخواسته فردا از اداره هم زدم بیرون رفتم سمت خونه قاسم رسیدم در زدم دیدم گوهر خانم امد دم در گفت رفته سر کوچه الان میاد گفتم پس من دیرتر میام گفت نه گفته شما اومدیم حتما ببرمتون داخل تا بیاد منم خداخاسته رفتم تو همون دامن پاش بود ولی یک بلوز تقربا گشاد با روسری داشت جلوم راه میرفت سمت خونه گفت شما بریم توی اتاق منم الا ن سینی میارم من که وارد شدمو نشستم ۲ دقیقه بعد با بسط تراک کشی توی سینی اومد باز تا پاشو گذاشت پاین ودامن بلندش رفت بالا همون مچهای تو پور خشکلو دیدم کیرم راست شد خلاصه بساطو گذاشت و رفت منم تا بسط راه انداختم قاسم رسید گفت خوش امدیو خیلی خوش رو گفت باید برم تریاک بخرم دیدم اه در بساط نداره سریع پول دادم بهش گفتم بگیر و بیا منم باهات بیام گفت نه الان گوهر میگم بیاد تا تو سری سبک کنی من امدم من که خشکم زد دیدم صدا زد گوهو گوهر بیا تا من برم و بر گردم از دوستمون پذیرایی کن همینطوری که من متعجب بودم راه افتاد و رفت بیرون وتوی را هی بلند میگفت گوهر سمت سوراخ من نره ها من که تا حدودی شرایطو گرفتم با دودلی منتظر نشستم چند دقیقه ای گذشت که در باز شد و گوهر امد تو و من محو مچ پاش شدم اومد نزدیک دیدم یک پلاستیک کوچیک گرفت طرفم گفت اینو بزنیم قایمش کرده بودم تا قاسم بیاد و نشست روبروم گفت چند ساله میزنی گفتم ۲ سالی میشه گفت اول خوب کمرو سفت میکنه بعدش دیگه اثر نداره یکم خودمو اروم کردم گفتم اره الان چهار تا تلمبه نزده ابم میاد گفت بزن چند دود اگه خواستی بریم توی اتاقم بکن منم دیگه دیدم همه چی طبیعیه گفتم قاسم میدونه جریانو گفت قاسمو ولش کن اون ماهی ۱ بارم منو نمیکنه دو سه دودی گرفتم گفتم دامنتو بزن بالا خندید گفت دیدم هی پاهامو زیر چشمی میبینی بعد دامنشو قشنگ کشید بالا بدون شورت کوسی تیره ولی خیلی مرتب و پاهای سبزه ولی خیلی تو پر و خوشکل گفتم جان چه کسی داری گوهر خانم نوش جان قاسی خندید گفت اون کثافت فقط یک سوراخ میشناسه اینم اون نیست سریع دوهزاریم افتاد که قاسم چی گفت اونموقع رفتن فقط سمت سوراخ من نره گفتم فقط از کون میزنه نگام کردو گفت تو هم مثل اونی گفتم بدم نمیاد گفت هر کاری داری بکن ولی اونجا نه که بخدا میفمه منو میکشه خلاصه خانم پرویی بود هرچی ازش میپرسیدم بدون خجالت جواب میداد قسم خورد که خیلی دوستای قاسم بیشتر میکننش تا خود قاسم میگفت چند بارم ۳ نفری با خود قاسم کردنش ولی میگفت فقط به خودش کون داده و هرکیرو اورده نذاشته ازکون بکننش گفت خیلی از شبها تا صبح با خوردن کسش قاسم ۶ یا۷ بار ارضاش میکنه ولی نمیکنتش فقط هرزگاهی از کون میکنتش وهمینطور که پاهاشو نگاه میکردم گفت اگه دوستداری شب بیا همینجا و همون موقع منو بکن هیچی نگفتم کیرمم از تعریف کردنش راست شده بود گفتم سینهاتو دربیار خیلی راحت درشون اورد خیلی خوشکل نسبتا بزرگ با نوک بزرگ وتیره دستمو بردم طرفه سینهاش همونطور که روبروم بود خوشو دادجلو سینهای سفت عجیبی داشت واقعا سفت پاهاشم و مچهاشم سفت گفتم برام ساک میزنی گفت بشرطی که ابتو توی صرتم نریزی که بدم میاد دراوردم کیرمو گفت تقریبا اندازه ماله قاسم شروع کرد خوردن خوبم میرفت پایین ۵ دقیقه نشده بود گفتم نزدیکه ابم بیاد بهم دستمال بده که توی صرتت نریزم گفت خوب بزار توی دهنم بیاد چشمام روشن شد بهش گفتم نگهشدار دارم میام رفت پایین فقط مک خیلی حرفه ای امدم حسابی همشو نگه داشت دراوردش ابمم بهم نشون داد و قرت داد منم یک دست به کیرم کشیدم یک قطره دیگه اومد بیرون اونم گرفت سرکیرم مک قشنگ زد خالی خالی شد زیپمو کشیدم بالا یک چهار دود دیگه زدم خودشم ۲ دود گرفت صدای در اومد قاسم اومد داخل دید جفتمون نشستیم پای بساط گفت شما که جنس نداشتیم من گفتم من ی نخود توی جیبم داشتم همین که داشت میشست گفت چه کردی گوهر جان هوای رفیق مارو داشتی گوهر گفت کس که نکرد ساک زدم براش که گفت دمت گرم حالا یک چایی دیگه بیا تریاکارم گذاشت وسط گفت اینم تریک کرمون بزن که شب قوت داشته باشی امشب اینجا پیش مایی……….ادامه داردنوشته سعید

Date: November 20, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *