سال 87 بود که پرهام به من زنگ زد ….. سلام کامی … چطوری ؟ ..می یای باهم بریم دبی ؟ من آره پایه هستم اما کی ؟پرهام برا اواخر شهریور …خوبهمن آره ….بزن بریماینو براتون تعریف کنم که ما هردو از دختر بازای توپ محل بودیم اون زمان …..خیلی هم راحت برخورد میکردیم.خلاصه خیلی زود شهریور رسید و ما سر از دبی در آوردیم …. روز قبل از پرواز من تا دیر موقع توی انبار شرکت عرق می ریختم و هرچقدر سعی میکردم از زیر کار در برم پدر نمی زاشت….خلاصه وقتی رسیدیم دبی حسابی خستگی به تنم مونده بود…طبق عادت ما ایرانی ها توی فرودگاه دبی یه عالمه مشروب خریدیم و رفتیم هتل …. پرهام پیشنهاد داد یکم مشروب بخوریم و بریم استخر … سه چهارتا پیک زدیم و رفتیم استخر … از استخر که برگشتیم هم سه چهارتا پیک دیگه زدیم…. هر دو دوش گرفتیم و اومدیم که بخوابیم اینو بگم که هردو لخت بودیم و با هم رودر واسی نداشتیم… بعدش تازه متوجه شدیم که … ای پدر تخت اتاق دبل هست پرهام گفت من که حالشو ندارم برم داد و قال … اگه حسشو داری تو برو بگو اتاق رو عوض کنن… گفتم بیخیال …بیا بخوابیم …. مردا با هم محرمن…. رفتیم تو تخت و پنج دقیقه بعدهر دو خوابمون برد … خوردن مشروب طبق معمل منو حشری کرده بود و نفس های گرم پرهام که بدنم میخورد حال عجیبی بهم داده بود…داشتم حسی رو تجربه می کردم که هرگز قبلا تجربه نکرده بودم… کیرم پاشده بود …ولی نمی دونستم چه باید بکنم…. آروم چرخیدم رو دست و پشتم رو به پرهام کردم …….. وای خدای من …. بیدار بود یواش اومد و کیرشو گذاشت لای لمبر های من و با دستش کیرم رو گرفت………… یه حس عجیبی سراسر وجودم رو گرفت……….یه لذت ناب…… یه چیزی که فقط همون یه بار حسش کردم………داغ شده بودم………. یکم کیرش رو مالید و انگشت کرد به سوراخم و من در عرض یک دقیقه توی دستهای پرهام ارضا شدم……..پرهام پاشد رفت دستشویی و من خودم رو زدم به خواب………..دلم میخواست زمین دهن باز کنه و منو ببلعه…. دلم میخواست می مردم………..پرهام از دستشویی برگشت و پشتش رو به من کرد و خوابید…..نمیدونم چقدر طول کشید…. اما بیدار شدم و دیدم که پرهام پشت به من خوابه…… با خودم گفتم… بزار یه کاری کنم که حداقل مساوی شده باشیم و بتونیم تو روی هم نگاه کنیم…یه کم بادست کیرم رو مالیدم … خدا رو شکر در اثر مستی زود بلند شد……..آروم رفتم پشت پرهام و کیرم رو گذاشم لای کونش و با دستم کیرشو رو گرفتم…. خواب بود …. بیدار شد اما مقاوتی نکرد …. لای لمبرهاش عرق کرده بود و حرکت کیر منو راحت میکرد…. یه 5 دقیقه همینطور کیرشو میمالیدم با دستم و کیرم رو لای کونش حرکت میدادم …. گردنشو بوسیدم که یه دفعه مثل برق گرفته ها لرزید و تو دستو ارضا شد….پاشدم خودم رو تمیز کردم و اومدم خوابیدم …. پرهام هم خوابیده بود …فردا صبح بیدار شدیم … یه کم هر دو پکر بودیم … سعی کردیم به روی خودمون نیاریم…. رفتیم ولیلدوادی و …گذشت….این حس گی بازی یکی دوبار دیگه هم سراغ ما اومد و ما با هم سکس کردیم اما آخرش به این نتیجه رسیدیم که ما این کاره نیستیم … هیچ وقت اون هس بار اول که کیرش به کونم خورد یادم نمیره …حسی که دیگه هیچ وقت نتونستم پیداش کنم ……نوشته kamiyab
0 views
Date: November 25, 2018