يه داستان از خودم ميخوام بگم يه روز تابستون که خيلي هوا گرم بود من و مادرم وبابام رفته بوديم مسافرت اروميه اونجا خيلي جاهاي با صفا و قشنگ داراونجا پسراي خوشگل وساده زياد داره يکي از مواردش اين است که آب وهواي بسيار مطبوعي داره به خاطر همين پدر من يه دونه باغ بزرگه ويلايي توي حومه شهر گرفته بود و هر از گاهي ميرفتيم اونجا خيلي خوش ميگذشت پدر من اونجا دوست زياد داشت يکي از دوستاش يه پسر همسن من داشت 16 خورده اي سالش بود .يه دفعه هم به عنوانه عيد ديدني قبلا اومده بودند منزله ما من براي همين تا حدودي ميشناختمشون اون روزي که اومده بودند منزل ما پسرشون هم خيلي ميخواست با من دوست بشه ولي من زياد محلش ندادم چون من زياد ميونه اي با ترکها نداشتم بعد ازاون مدت يه روز که رفته بوديم اروميه توي باغمون زنگ زدند وازمون خواستند که بريم خونشون اونا ادماي مهمون نوازي بودند وما رفتيم خونشون پدر ومامانم با خانواده اونا شروع کردن به صحبت کردن احوال پرسي کردن منم تنها نشسته بودم واونارو تماشا ميکردم .اصلا ياد پسرش نبودم که يهويي باباش درومد به من گفت خوب اقا محسن حالت چطور و شروع کرد به سوال و جواب کردن مثل همه کلاس چندمي درسا چطور از همين حرفا که من اصلا خوشم نمياد منم تا ديدم ميخواد شروع کنه فوري شروع کردم به بي اعتنايي وکم محلي تا از اين حرفا دست بردار که زنگه خونشون به صدا در اومد به خانومش گفت پاشو درو باز کن جلیله وقتي اسمش رو اورد تازه يادش افتادم وقتي اومدش تو ديدم به به سرو کله اقا جلیل پيدا شد اون اولش که ميخواست بياد تو يخورده با مامانش ترکي صحبت کرد وبعد اومدش طرف ما فکر کنم جا خورده بود يه کيف هم رو کولش بود شروع کرد به سلام کردن وخوشامد گفتن بعد اومدش جلو ويه نگاهه مخصوصي به من کرد و با من سفت دست داد و رفت توي اوتاقش که کيفش رو بزاره. خيلي خوشگل شده بود از اون موقعي که ديده بودمش خيلي بزرگتر شده بود .شکل ظاهرش از اين قرار بود موهاي کمي بور و بلند وفرق وسط هم واز کرده بود چشماش هم مشکي بود پوستش هم سفيد بود لباشم کمي برجسته والبالويي ويه هيکل ي با حال داشت و دماغ قلمي خوش فرم داشت که من وقتي نگاش ميکردم واي …لباساشم يه تيشرت نارنجي با يه شلوار جين واي من توي همون لحظه اي که ديدمش يه حالت عجيبي بهم دست داد حس کردم که واقعا عاشقش شدم بعد از اوتاقش اومد بيرون اومد کنار من نشست ميدونستم که مياد شروع کرد به نگاه کردن به من منم يخورده قرمز شدم ويه تبسم کوچيک کردم بي اختيار ازش پرسيدم شما چه بزگ شديد اونم گفت شماهم همينطور گفتم خيلي ممنون يه جور عجيبي به من نگاه ميکرد انگار ميخواست يه حرفه غير مستقيمي به من بزنه انگار اون خيلي بيشتراز من خوشش اومده بود. درومد گفت من رفته بودم کلاسه تابستونه کلاسه زبان گفتم مگه زبانت ضعيفه گفت يخورده. بعد يخورده درمورد همين چيزا صحبت کرديم. بعد گفت که فيلماي تابستونه تلوزيون رو ميبيني گفتم نه زياد بيشتر با دوستام ميزنم ميرم بيرون گردش و تفريح سينما پارک اونم گفت درست مثل خودم. بعد گفت بيا يخورده ببرمت توي کوچمون اينجا خسته شديم گفتم باشه وقتي رفتيم از در بيرون دستمو گرفت گفت من از اون روزي که ديدمت خيلي دوست داشتم جا خوردم قرمز شدم يخورده مکث کردم وگفتم خوب منم دوست دارم بعد جفتمون يخورده خنديديم بعد رفتيم تا سر کوچشون وبعد برگشتيم گفت بيا بريم توي اتاقه من حالا که نمي خاين برين گفتم باشه ورفتيم توي اتاقش. من نشستم روي تختش اونم اومد کنار من نشست دستشو انداخت روي شونه من بعد يه نگاه به لبهام ميکرد يه نگاهم به چشمام با خودم گفتم اوه اوه اين انگار چند سالي از ما جلوتره. کم کم منم خجالتم کمتر شد منم عاشقونه داشتم نگاش ميکردم بعد با پوس خند گفت پشتت پسر چقدر قوز داره فوري فهميدم و گفتم حالا فکر کردي خودت نداري هرچي بيشتر صحبت ميکرديم رومون تو روي هم بيشتر باز ميشد.بعد به من گفت که يه چيزي بگم راستش رو ميگي گفتم آره گفت تا حالا کسي رو کردي گفتم اره تو چطور گفت يه بار پسر داییم که سه سال از خودم کوچيکتر بودو از روي کردم به صورت لا پايي کردمش گفتم خوشگل بود گفت به خوشگلي توبود. دستاشو گذاشت روي اين شون و اون شونم آ گفتش تا حالا کسي بهت گفته که خوشگلي گفتم که نه گفت من عاشقت شدم گفتم توهم خيلي خوشگلي منم عاشقت شدم ميشه بوست کنم گفت چرا نميشه منم ميخوام وسط لوپشو در حين بوس کردن بازبونم يه ليس کوچلو زدم کيرم از زير شلوارم معلوم بود شق کرد بودگفتم بهش تو هم اگه ميخواي منو بوس کن اونم منو بوس کرد باورم نميشد که بوسش کردم يعني تا اين حد باهاش زود گرم گرفتم کم کم اومد چسبيد به من بعد گفت من هفته اي دو بار سه باري فيلم سوپر ميبينم گفتم من از دخترا خوشم نمياد عاشق پسرا هستم گفت منم همينطور گفتم بهش اگه يه چيزي ازت بخوام نه نميگي گفت ميدونم چي ميخواي بگي گفت من باتو رو دوست دارم مگه همينو نميخواستي بگي يخورده خجالت کشيدم و گفتم آره گفتم بهش ولي پدر ومامانت نفهمندا گفت باشه گفتم ادرس باغمونو از پدرم ميگيرم ميدم بهت فردا هر وقت تونستي زنگ بزن و بيا اونجا راحتر هستيم بعد دستمو گذاشتم روي رونه پاش و يه نگاهه جدي کردم بهش وگفتم يه لب از اون لباي خونيت ميدي گفت چرا ندم لبشو کرد توي دهنش وبه لباي من نگاه کرد منم اروم لبامو بردم طرفش لبامو چسبیدم به روي لباش زبونمو کردم توي دهنش بعد لب پايينيش رو با لبام مکيدمش خيلي خوشمزه بود دوست داشتم همونجا باهاش کنم بعد همو بغل کرديم و بازم از هم لب گرفتيم. کيراي جفتمون باد کرد بود واي شهوتي شهوتي شده بودم دستمو بردم پشت ش پدرم صدا زد که بيا بريم من بوسش کردم و ازش خداحافظي کردم و گفتم منتظرت هستم و بعد از خونشون رفتيم تا فرداي اون روز تو فکرش بودم هر جاهم که مادر و پدرم ميخواستند که برند ميگفتم نميام که يه موقع جلیل تماس نگير ومن نباشم ساعت نزديکاي 11 بود که زنگ زد و گفت که من کلاسم تموم شده واگه بخواي تا بيام گفتم با خنده حمام وکاراتو کردي گفت ار پسر وخداحافظي کرد. بعد منم يخورده حول شدم که چي کار کنم فوري رفتم اول بار يه دونه اسپري زايلوکايين از بيرون تهيه کردمو اومدم اونم نيم ساعته خودش رو رسوند اوردمش توي اوتاق گفتم خوب موقعي اومدي پسر هيچکس نيست گفتش يه سي دي سوپر توپ آوردم ميزاريش گفتم اگه تو ميخواي باشه خوشگلم سي دي رو گذاشتم فوري زدم جلو جاي حساسش گفتم بيا بشين کنارم زيپ شلوارم رو کشيدم پايين گفتم دستتو بزار روي کيرم لمسش کن نگاش که ميکردم ميديدم از ديروز خوشگلتر شده بود و حالا خودشو اون ه قلميش در اختيار من بود بازم باورم نميشد کم کم شلوارمو کشيدم تا نصفه پايين خيلي شهوتي شده بودم يه لب اب دار ازش گرفتم گفتم شلوارتو درار بشين يخورده روي پام تو همون حال ازش لب ميگرفتم باورم نميشد که جلیل يه گي دست نخوردست با ديدن فيلم شهوتم چند برابر ميشد بعد بهش گفتم که همه لباساتو در بيار واي چه بدن سفيدي داشت ش هيچي مو نداشت يخورده بالاي کيرش داشت که اونارو سه تيغ کرد بود وايستادم روبه روش لبمو گذاشتم روي لباش وازپشت دوتا باسنانه قلمبش رو لمس ميکردم ولباشو ميمکيدم کير جفتمون هم شق کرده بود من حتي با کيرشم حال مي کردم سفت کيرمو چسبونده بودم به کيرش و فشار مياوردم در همون حين بعد خوابوندمش روي تخت خودمم از جلو خوابيدم روش ويکي از پاهامو گذاشتم وسط پاش واون يکي رو کنارش وقتي بهش نگاه ميکردم با يه لبخند کوچيک بهم نگاه ميکرد مي فهميدم که چقدر منو دوست دار واز اين کار کاملا راضي بعد از ليس زدن لبهاش و مالوندن کيرم کنار کيرش گفتم ميخوام واسم ساک بزني گفت نه گفتم منم واست مزنما تو بزن خودتم حال مکني به صورت نصفه خوابيدم روي تخت اونم خوابيد کنارم من زياد نميخواستم واسه اون بزنم ولي گفتم بيچاررا بزار يه حالي ببر وقتي کيرمو کرد توي دهنش بي اختيار صداي اه واوهم بلند شد منم کير اونو کرم توي دهنم خيلي خوشمزه ونرم بود چون اون داشت منو به وجه مياورد ديدم بعد از چند لحظه ديگه نميتونه ساک بزنه فهميدم که ميخواد ابش بياد خودمم همينطور ياد اسپري افتادم فوري دست کشيدمو اسپري رو اوردم زدم به کيرم بعد بهش گفتم بيا توهم بزن واسش خيلي زدم تابه اين اسونيا ابش نياد ولي من که نميخواستم اون منو بکنه ولي واسش زدم که اگه کاري باهاش کردم فوري ابش نيادو زود خسته نشه بعد گفتم تا يخورده بي حس مي شه بيا از هم لب بگيريمو فيلم نگا کنيم بعد از يکي دو دقيه بهم گفت واسم ساک بزن گفتم بعدا گفتم از جلو بخواب روي تخت واي چه ي هرچي بگم کم گفتم قلمبه و سفيد دولا شدمو لاي شو واز کردم و سوراخشو بوس کردم بعد خوابيدم روش ش خيلي گرم بود بعد پاشدم با کرم سر کيرم و لاي پاشو چرب کردم دوبار خوابيدم روش وکيرمو تا ته کردم وسط پاش واي لذتش بي نهايت بودبعد شروع کردم به تلمبه زدن واي خيلي لذت بخش بود صداي اهو نالم با تندتر کردن وفشار دادن بيشتر ميشد بعد بهش گفتم که پاشو دولا شو لب تخت از پشت شکمش رو گرفتم وميکردم لاي پاش از پشت مي چسبیدم بهش روناي پاهامو و تا ته کيرمو فشار ميدادم از فرط لذت حواسم نبود که شکمش رو خيلي دارم فشار ميدم ودردش گرفته بعد بهش گفتم که دوباره عزيزم از جلو بخواب دوباره خوابيدم روش گفتم جلیل جون لاپاتو سفت بگيردوباره يخورده کرم ماليدم وسط پاش ايندفه خيلي سفت شده بود لا پاش من بيشتر حال ميومدم جلیل همش ميگفت پس نيومد گفتم الان مياد ميريزمش در سوراخت بعد از چند دقيقه با بي حالي پایان اهو نالم بلند شدو جلیلو سفت چسبيدمو همه ابمو ريختم وسط پاش بعد ولو شدم روش گفت خوشگله حال اومدي گفتم جون مگه ميشه نيام با اين ي که تو داري پيرمرد 90ساله ام حال مياد بعد گفت يخورده واسه من ساک ميزني خيلي حال ميده گفتم اول صبر کن تا با دستمال اينارو پاک بکنم بعد کيرشو گزاشتم توي دهنم وتا ته ميکردمش توي حلقم چون اون منو خيلي حال اورده بود کم کم اهو نالش بلند شدخودمم از پشت انگشتمو تا يه بندش ميکردم توي ش ديدم چيزي نميگه گفتم پس بزار استفاده کنيم هر دفه انگشتمو بيشتر ميکردم توي ش واسش هم سفت ساک مزدم ديگه داشت از شدت لذت ميمرد بعد گفتم بهش بسه گفت نه دار ابم مياد گفتم نه بزار يه حاله با حال ببريم حتملا عاشقش ميشي گفت چي گفتم بزار بکنم توي سوراخت گفت نه درد دار گفتم نه توعلان مي فهميدي که من انگشتمو دارم تا ته ميکنم تو سوراخت گفت فهميدم ولي تا تحشو نه نفهميدم گفتم بزار کارمو بلدم اخه اين ه سفيدت منو خيلي شهوتي ميکنه جلیل بزار امتحان کنيم خوابوندمش روي تخت بعد با کرم در سوراخشو چرب کردم و بعد سر کيرمو گذاشتم دمه سوراخش گفت يواشا اروم سرشو حول دادم توش هيچي نگفت کم کم بيشتر فرو دادم اخش در اومد با لحنه گريه گفت نه درد مياد نکن تورو خدا گفتم بهش يواش ميکنم يخورده تحمل کن باز کردم توش جيغش در اومد گفت م پار شد گفتم من چشم اين تو گرفته به جونه خودم خيلي دوست دارم خودتو شل بگير دوباره کيرمو با سوراخش چرب کردم کردم توي ش ايندفه خيلي يواش بازم داد ميزد ميگفت درد مياد من سفت گرفتمش گفتم يخورده تحمل کن عادت ميکني کم کم با عقب و جلو کردنه من سوراخش عادت کرد تاحدودي ولي هنوز جيغ ميزد کم کم شروع کردم به يواش يواش تا نصفه تلمبه زدن اخه تا حدودي اندازه کيرم با سوراخش ست بود ديگه به جيغش اعتنا ندادم تازه فکرم مشغوله لذتش شده بود واي بعد از 10 تا 15 تلمبه زدن کم کم تاته ميکردم توي ش اونم دردش ميومد تا حدودي ولي کمتر شده بود بعد چندين دفعه تلمبه تازه حالم اومد بود سر جاش واي کيرم داشت ميترکيد اوج لذت بودم اهو نالم پاشد ديگه توجهي به درد جلیل نداشتم به جونه خودم داشتم از لذت ميمردم بعد از چند لحظه حس کردم که سوراخش باز شده ديگه تا ته ميکردم توش وتا خايه مچسبوندم به سوراخش اونم اخ و اوخ ميکرد بعد بهش گفتم پاشودوباره کيرمو با سوراخش چرب کردم گفتم دولاشو بعد از پشت تانصفه کردم توي ش بعد کيرشو هم گرفتم توي دستم تا اونم يخورده حال کنه کم کم عادي شد براش و ديگه نمي ترسيد دردشم کمتر شده بود منم از فرصت استفاده کردمو تا ته ميکردم توي ش صداي آهم بلند شده بود جلیلم داشت حال ميکرد چون کسي تا حالا نکرد بودش سرعت تلمبه زدنمو بيشتر کردم اونم دردش بيشتر شد همش ميگفت زود باش درد مياد منم هرز گاهي کيرشو ميماليدم بعد دوبار بهش گفتم بخواب روي تخت منم خوابيدم روش ديگه داشتم به طرز وحشيانه لذت ميبردم گه گفتم بهش دار مياد اونم ديگه به وجه اومده بود در همون حيني که ميکردمش کيرش رو ميماليد روي تخت ابش رو با فشار ريخت روي تخت واز حال رفت دستمو بردم طرف کيرم سفت گرفتمش که ابم نريز توي ش گفتم اومد واي خدا بهترين لحظه عمرم بود کيرمو سفت چسبيدم بازم در حين اومدن تلمبه زدم تالحظه اخر جونم از توي کيرم اومد بيرون بعد درش اوردم و افتادم بي حال روش تا 2 دقيقه بعد جفتمون مرديمو زنده شديم واقعا هرچي بگم کم گفتم از لذتش بعد بلند شدم از روش و بوسش کردمو حسابي ازش تشکر کردم گفتم که ديگه شايد مادر وبابام بياندشون بايد اينجارو ترو تميز کنم توهم ديگه برو.بعد از اون روز ما 1 هفته اي اونجا بوديم و يه بار ديگه من با اقا جلیل کردم و خوش گذروندم وبعد هم برگشتيم منزل اون روز من فهميدم که چقدر جنس خودم رو دوست دارم و از جنس مخالف حالم بهم ميخوره اميدوارم که از داستانه من خوشتون اومده باشه اين يکي از بهترين خاطرهاي ي من بود.نوشته محسن
0 views
Date: November 25, 2018