سلام میخوام از خاطره ی خودم با کسی که پیشش کار میکردم بگم داستان از اون جایی شرو شد . که من به کار نقاشی علاقه مند شدم .و میخواستم این کارو یاد بگیرم و بهم حسن اقا رو معرفی کردن و منم پیشش مشغول به کار شدم اوایل همه چی عادی بود تا بعد از یه مدت که منم حسابی ماهر شده بودم متوجه توجه حشن اقا به خودم شدم کم کم به بهونه ی دیدن فیلم سوپر های مبایلم حرف این چیزا باز شد و بعد از یه مدت دیگه با هم شوخی میکردیم جوری که همدیگرو انگشت میکردیم . راستی اینو بگم که من بیست سالمه با پوست سفید و کون خوش فرم .بارها و بارها حسن اقا موقع استراحت بین کار باهام ور میرفت منم چیزی نمی گفتم . تا این که تو یکی از کارایی که خونه خالی در اختیارمون بود کارمون زود تموم شد و منتظر صاحب خونه بودیم تا باهاش حساب کتاب کنیم که اونم گفت سه ساعت دیگه میاد . منم ناهارمو خوردمو واسه خودم جا درست کردم که یه چرتی بزنمو ده دقیقه نشده بود که چشام داغ شده بود واسه خواب دیدم حسن اقا اومد کنارمو صدام زد من پیش خودم گفتم باز خر حمالی داره می خواد بریزه رو من خودمو به خواب زدم که فهمیدم نه آقا خیالایی داره بعد از چند بار صدا زدن کم کم دستش اومد و دکمه های پیرهنمو باز کرد و شروع کرد با نوک سینه هام ور رفتن راستشو بخواین منم بدم نمیومد چون من فقط با پسر خالم سکس داشتم اونم چند ماهی بود که رفته بود سربازی و من حسابی تو کف بودم و اینم بگم که از سینه به شدت حشری میشم جوری که فقط میخوام بدم فکر کنم حسن اقا اینو فهمیده بود .خلاصه با نوک سینه هام بازی کردو منم همچنان مثلا خواب بودم ولی داشتم حال میکردم کم کم دستش رفت پایین و دکمه شلوارمو باز کردو با کیرم ور میرفت که خیلی حال میداد بعد ازون شرو به نوازش کونم کرد که فوقالعاده لذت می بوردم .ولی یهو انگوشتشو کرد تو سوراخم که انگار بهم شک زدن و پریدم و نتونستم تابلو نکنم که بیدارم . تا این صحنه رو دید خودشو کشید عقب و ترسید که من کاری کنم .من خیلی خجالت کشیدم ولی حشریت زده بود به بشریت و کاری نمیشد کرد من واقا بالا بودم و نمیتونستم خودمو کنترل کنم دستشو گرفتمو گذاشتم رو سینه هام که خندش گرفت گفت آؤه؟ منم گفتم اره بعد با خوش حالی پرید و شرو به خوردن نوک سینه هام کرد وای انگار دنیا رو بهم داده بودن اونم که انگار تا حالا غذا نخورده بود میخواست با نوک سینه هام خودشو سیر کنه یکم که گذشت من دست انداختم کیرشو گرفتم خیلی حال کردو سریع شلوارشو دراورد و کیرشو داد دستم و دوباره سینهامو میخوردو با کونم ور میرفتجوری که من دراز کشیده بودم و اون روم بود من از زیر با کیرش حسابی بازی میکردم دیگه از زور لذت چشام داشت بسته میشد که یهو بلند شد گفت یه چیزی بگم ناراحت نمیشی من با همون چشای بسته گفتم نه بگو گفت می خوری برام و با اشاره کیرشو نشون داد تا انو گفت منم چون خیلی بهم حال داده بود و خودم هم حشری بودم پریدمو اونو خوابوندم رو زمین و شروع به خوردن کیرش کردم .خودایشم بهم حال میداد از نوک کیر تا زیر تخمو میکردم تو دهنم و لیس میزدم اونم حسابی حال میکردو هی اخ و اوخ میکرد بعد گفت میشه بکنم توش منم ادا در اوردمو گفتم نه بعد دوباره من و خوابوندو شروع به خوردنه سینه هام کرد که باز من وحشی شدم و اونم فهمید و گفت حالا میشه که منم از خودا خواسته گفتم اره پاهامو داد بالا و کیر خودش و کون منو حسابی تف مالی کردو کیرشو اروم گذاشت تو کونم انقدر حرفه ای بود که من هیچ دردی حس نکردم و فقط لذت بود وقتی که سوراخم باز شد شرو به تلمبه زدن کرد که باز خم شد روم همینجوری که تلمبه میزد سینه هامو میخورد واقا هیچ وقت همچین حسیو نداشتم بعد از چند دقیقه منو به پهلو خوابوند و اومد پشتمو باز کرد تو کونم همین جور که تلمبه میزد یه دستش رو کیرم بود برام جق میزد که یدفعه شدتش زیاد شدو من حس کردم کیزش گنده شد که با یه اه بلند پایان ابشو ریخت تو کونم خیلی داغ بود و حال داد تا آبشو ریخت تو کونم شدت جق زدنشو زیاد کردو منم ابم اومد خیلی بهم حال داد همونجوری بی حال افتادیم رو زمین که اومد بوم کرد گفت من خیلی ها رو کردم ولی کون تو مثله پنبه میمونه و ادم میخواد تا تهش بره .من انقدر بیحال بودم که هیچی نمیگفتم خلاصه همونجوری خوابمون گرفت که بعد نیم ساعت صدای زنگ در اومد سریع لباسارو پوشیدیمو در باز کردیم دیدم که صاحب خونه هستش و داستان سکس من با حسن آقا اینجوری شد و امید وارم که خوب نوشته باشم چون اولین بارم بود. نظرم بدبد.نوشته امید
0 views
Date: November 25, 2018