من نیما هستمدانشجوی پزشکی هستم و و از اونجایی که یادمه دوس داشتم یه روز داییم منو بکنهآخه داییم خیلی خوش هیکل و خوشتیپهعاشقشم بخدابابابزرگم مریض بود و اونا هر سه هفته برای شیمی درمانی میومدن تبریزاز اونجایی که پزشک معالجش استادم بود هروقت که حال بابابزرگ بدمیشد زودی میرفتیم پیش استاد(استاد خودش بهم گفته بود)یه روز که واقعا تنها و حشری بودم به سرم زد که به دایی بزنگم و بگم دکتر گفته باید جواب آزمایش بابابزرگو ببینمبه دروغ گفتم دکتر گفته ساعت 2 شب از اتاق عمل میاد بیرون و باید جواب آزمایشو ببینه و تو جلسه هیئت پزشکان برای بهتر شدن هرچه زودتر مطرح کنهداییمم بلند شد و اومدشب بیکار بودیم که گفتم دایی موافقی یه فیلم وحشتناک نگا کنیم؟اونم قبولید و فیلمو گذاشتم و بعد از فیلم گفتم فیلم سکسی بذارم دایی؟لونم قبولید(در ضمن داییم 3 سال ازم بزرگتره) فیلمو که گذاشتم تابلو بود دایی حشری شدهمنم از موقعیت سواستفاده کردمو گفتم دایی من بچه دار نمیشم و دکتر گفته باید یکی از فامیلای نزدیکت تورو بکنه تا آبش بره تو کونت و خوب بشیخلاصه کلی براش در مورد این قضیه حرفیدم و گفتم اگه تو این کارو نکنی من بدبخت می شم و …. (داییم تا اول دبیرستان درس خونده)خلاصه از بی سوادی دایی استفاده کردمو به هدفم رسیدمبلاخره دایی قبولید و من داییو لخت کردمکیرش خواب بود و گفتم دایی باید کیرتو بخورم تا کیرت با فضای کونم عادی بشهاونم قبولیدشروع کردم به ساک زدن برای داییوای که چه حالی دادبعد از سه چهار دقیقه گفت آبم داره میادمنم بخاطر اینکه دایی نیم ساعت بیشتر منو بکنه گفتم دفه اول آبت باید بیاد و بعدش بذاری تو کونمخلاصه آبش اومد و پاشید رو صورتم و بلافاصله شروع کردم به ساک زدن دوبارهچند دقیقه دیگه دوباره کیرش بلند شددیگه از ساک زدن سیر شدمکونمو کردم به دایی و گفتم دایی بکنداییم نامردی نکردو شروع کرد به گاییدن کونمکیرش کلفت بودواقعا درد داشتمیه چند باری مجبور شدیم کیرشو در بیاریم ولی هرطوری شده کیرشو تو کونم جا دادوای که چه حالی داشتعالی بوددرد داشتم ولی دردی با عشق و حالیه بیست دقیقه ای طول نکشید که یه چیز داغ تو کونم حس کردمبعدش داییم افتاد رومفهمیدم که دایی آبشو ریخته تو کونمواقع عالی بودبخدا داستانم واقعی بودممنون میشم نظر بدیننوشته نیما
0 views
Date: November 25, 2018