گی بعد آشتی

0 views
0%

سلام من حسینم21سالمه این داستان حدودن مال 3یا 4سال پیش هستمن رزمی کارم تکواندو من با بچه های محلمون با هم میرفتیم باشگاه محلمون تو منطقه ارمنی نشین خدن اون محل میشینیم چون من قدیمی تر از بچه محل مون تو باشگاه بودم بودم جلو تر از اونا میدویدم اونا چون از من بزرکتر بودن همیشه به من حصودی میکردن واسه همین یک روز با هم قرار گذاشتن با من قهر کنن تا من جامو به اونا بدم منم قبول نکردمبعد اونا با من قهر بودم چون من یکمی خوشگل ترم بودم خیلی به من نظر داشتنواسه همین با هر کسی رابطه نداشتمیک روز که با یک از بچه از بچه های کوچمون داشتیم از فوتبال می امدیم رضا دیدم خیلی باهاش شیش بودم ولی بخاطر باشگاه مجبورش کرده بودن با من قهر کنهاو دید که از بچه های باشگاه کسی نیست امد نزدیک سلام کرد جوابشو ندادمبه راهمون ادامه دادیم اونم پشت سرما امد تا رسیدم به خونمون دوستم از من جداشد رفت من رفتم خونه دیدم هیشکی نیست زنگ زدم به پدرم گفتم کجاین گفت رفتیم بیرونگفتم کی میای گفت شبمن که ساعت نگاه کردم دیدم ساعتای 11تو همین فکر بودم به فکر رضا افتادمزنگ زدم به خونشون گفتم رضا هستگفتش اره رضا گوشی رو برداشت گفتم سجادم بیا جای خونه ما قطع کردمبعد 5 دقیقه اف اف مون زنگ خورد ورداشتم دیدم رضاه گفتم بیا بابا…گفت کسی نیست گفتم نهامد پدر گفت سلام اقا حسین دیگه مارم ادم حیاب نمیکنی با سنگی نی جوابشو دادم گفتم تو قهر کردیگفت مجبورم کردنگفتم میدونم همین جور حرف میزدیم که نمیدونم چیشد حرف رسید به حرفای سکسی…..بهش گفتم سوپر بزارم گفت بزاریک سوپر مشتی گذاشتمرو مبل کنار هم نشسته بودیمشهوت تو وجودم موج میزدنمیدونستم چیکار کنمیک دفعه فکر به سرم زدبهش گفتم هنوز ما اشتی نیستیمتعجب کردگفت باز چراگفتم تو خیلی در حق من نامردی کردیگفت مجبور بودم گفتم من نمی دونم تو همین حرفا بودیم که یک دفعه بهش گفتم یک راه دارهگفت چیدستم گذاشتم رو کیر مالوندم گفتم ایناول میگفت نه…………. با کلی خایه مالی قبول کردرفتیم تو اتاقم در بستم لخت شدیماوف چه چیزه بود بهش گفتم اول من گفت باشه ولی باید به منم بدی گفتم باشهرو تخم نشستو بعد گفت دراز بکشم گفتم ارهمنم رفتم کیرمو با کرم جرب کردمرفتم روش نشستمرضا گفت فقط لای بزنی گفتم باشهبک تو انداختم وسط لای پاششانس مام هنوز مو در نیورده بودیکمی بالا پاین کردم بهش گفتم این جوری حال نمیده رضاگفت نه همین جوری بکنبا کل خایه مالی رازیش کردم تو کون سرشو بکنمگفتم به دیوار تکیه بده پاتو باز کنتکیه داد پاشو باز کردسر کیرمو تف انداختمو یکمی لیزش کردمهمی مگفت اروم بکنیمیگفتم باشهسر کیمو دادم تو کونش یک اخی کشید گفت بسه گفتم لاسی بزار هم سرش برهگفت بیشتر نکنی درد داره گفتم باشه بیشتر دادم تو دیدم داره اخه اوخ میکنه هی میگفت درد داره بکش بیرون من میگفتم ا لان ابم میاد یک دو دقیقه توش بود دیدم بهش عادت کرده زیاد حرف نمیزنهیکمی بالا پاین کردم گفت چیکار میکنی گفتم اینجور زود تر میاد گفت پس اروم اروم هی تلمبه میزدم دیگه کیرم تا تو کونش بود داشت کم کم ابم میامد تلمبه قوی تر کردم گفت لاشی چیکار میکنی پارم کردیمن هی میگفتم داره میادگفت نریزی تو گفتم حواسم هستیک دفعه ای دیدم اخ چه حال داد اب ریخت تو کونش بهش گفتم شرمنده نتونستم نگرش دارم ریختم تو گفت لاشی بکش برون گفتم الا ن بیارم بیرون میریزه رو دوشک نجس میشه چهر تا فهش اب دار داد منم توجه نکردم تا ته خالی کردم بعد کشیدم بیرون با دسمال کاغذی خودوم تمیز کردم گفتم بیا بکن گفت تادست شوی برم میام جرت میدم گفتم باشه رفت دستشوی منم سریع لباسامو پوشیدم رفتم دم درخونه امد بیرون دید من نیستم دنبالم گشت دید بیرون نشستم داد زد حسین بیا خوهر کسته منم توجه تکردم…… نکردم بعد چند دقیقه امد بیرون یک زد زیر گوشم گفت خواهر تو میکنم منم تو جه نکردم بهش گفتم اینم مزد این جور رفاقت کردنت بود……… الان چند سال به خونم تشنه ولی هنوز سوتی بهش ندادم …… ممونو که خودینوشته حسین

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *