گی در اعتکـاف

0 views
0%

سلام اصغـر هستم ۱۹ساله. این داستان بر اساس یک واقعیت هست که برمیگرده به یکسال پیش.نزدیک۱۳رجب بودمنم مثل هرسال آماده رفتن به اعتکاف شده بودم.به یکی از دوستانم که اسمش مهرزاده وهرسال باهم میریم اعتکاف‌خبردادم اونم آماده بود.چندروزمونده بودبه سیزدهم به یکی دیگه از رفیقام که خیلی ساله باهمیم واسمش میثم هست(خیلی چیز خوبیه سفید و توپر باکون فوق العاده روفرم) گفتم بیاد بریم اعتکاف.ماچندساله باهمیم وهیچ وقت نکرده بودمش درحدهمین انگشت و مالیدن بود.خلاصه رفتیم اعتکاف شب اول براچرت زدن رفتیم زیر پتو من دل تودلم نبود وهی میخاستم میثمو بمالونم ومنتظره یک نشونه ازطرفش بودمبعدازچنددقیقه یهوگفتخونه میخاستم پودر موبر بزنم تونزاشتی هی گ فتی زودباش دیرهباتیغ زدم‌حالاببین خوب صاف شده بله من به چیزی که میخاستم و منتظرش بودم بالاخره رسیدمدستموتوشرتش کردم برا اولین باربود توی این همه سال که کیرشو لمس میکردم بَدَک نبود نسبتاکلفت وکوتاه بود ولی ازمن خیلی کوچیکتربود خلاصه کیرشو حسابی مالودمنمی ذاشت آبشو بیارم میگفت توی تَرکه بعد کونشم میمالیدم انگشت به سوراخ میذاشتم و…. شب اول گذشتهمین اول کار یه نکته روبگماعتکاف ما ساعت۱۲شب لامپاخاموش میشد(نه کامل)بعد من چون قصد اینکارارو داشتم رفتم یه گوشه نقطه کور اونجا جاگرفتم که کسی دید نداشته باشه وکارمم طوری انجام نمی دادم که ضایع بازی ب شهشب دوم بعد افطار اومدیم استراحت زیر پتو اینبار اون شروع کرد به مالوندن کیرمن منم که بی جنبه گفتم بسه بسه داره آبم میاد ههیچی دیگه تااذان حال کردیم بعداز سحری خوابیدیم تاشبدوباره بعدازافطارشروع کردیم لب و مالوندنو …… بهش گفتم میثم امشب میخام بکنمتجاخـوردوگفت نه نمیشه این دیگه خیلی ضایعس ول کن من هی ادامه دادم تاخودش گفتبریم توی دستشویی ها؛منم نقشه رو ریختم بهش گفتم بعد از سحری که همه خوابیدن من ساک حمامم رو برمیدارم وهمچین که از در مسجد رفتم بیرون وبه دستشویی رسیدم تو حرکت کن بیا؛بعداز سحری قلبم ۲میلیون بار دردقیقه میزدمن رفتم به حمام دیدم نقشه جواب داده وتوالتا خیلی خلوته رفتم توحمام وشلوارمو دراوردم منتظر میثم وایسادم بالاخره اومد تاوارد شد چسبوندمش به دیوار وشروع به لب گرفتن کردم دیگه هیچی نمیفهمیدم مست مست بودمبعداز لب شلوارشو دراوردم و تف زدم به کیرم(من تااون زمان هیچوقت نتونسه بودم کیرمو توی کون کسی کنم به نظرم چندتا دلیل داره۱. ازبس بزرگه ۲.سوراخ اونا تنگ بوده ۳.من بلد نبودم)گفتم مثل همیشه لاپایی بزنملاپایی میزدم بعد دستم بردم جلو دهن میثم بهش گفتم عشقم تف بدهتف رو به کیرم وکونش زدمبعد کیرمو گذاشتم روی سوراخش فشاردادم تافشار دادم یه آهــــی کشیـدومن نفهمیدم که وارد کونش شده ا زبس مست شهوت بودم ویا میثم اینقدر پاره بودفکرکردم مثل همیشه رد شدهرفتم کیرمو دربیارم و دوباره تلاش کنم دیدم یه ذره گیر میکنه مثل قبلا نیست تااین تفاوت رو حس کردم فهمیدم توشهشروع به تلمبه زدن کردم صدای برخورد تخمام به کونش میومدبعداز چندبار آبم اومد وسریع کشیدم بیرون(که ای کاش این کارونمیکردم وهمشو توش میریختم هروقت یادش میوفتم افسوس میخورمنمیدونمم چرا) خیلی آب ازم اومد تاحالا ایقدر آب ازم نیومده بود.بعد کونشو شست ورفت منم دوش گرفتمو غسل کردمو پایان شد.امیدوارم خوشِتون اومده باشه؛اگر غلط املایی بود ببخشیدباگوشی تایپ میکردم.نظر شـما نشان دهنـده شخصیـت شمـاســت. نوشته AASGHAR

Date: December 26, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *