یادی از دوران دانشگاه

0 views
0%

من سالهاست که درسم تموم شده . الان ازدواج کردم و یه بچه هم دارم. سالها پیش توی دانشگا ه با یه خانمی دوست بودم که 3 سال پائینتر از من بود. البته فقط دوست بودیم حتی یادمه که فکر کنم دوست پسر هم داشت . چون خیلی راحت نبودیم این چیزا رو بهم نمی گفتیم. به هر حال منم اون زمان تازه با همسرم آشنا شده بودم و درگیر رابطه رومانتیک با همسرم بودم. فکر کنیم اون دوستم اسمش نازی بود. خلاصه از اون زمان من و نازی فقط دوست بودیم و هیچ رابطه خاصی نداشتیم. سالها گذشت و من چند ماه یکبار بهش زنگ میزدم و حال و احوالی می کردیم. یک روز که بهش زنگ زدم دیدم حالش خیلی خوب نیست . خلاصه اینجوری شد که همدیگرو بعد سالها دیدیم و خلاصه کلی خوشحال شدیم. اون یه دختر سبزه با قد متوسط و البته هیکلش بد نیست. منم راستش نه خیلی خوشتیپم و نه خیلی افتضاح.. در هر حال رابطه دوستی عمیق بین ما باعث شد اون روز کلی خوشحال شدیم که همو دیدیم.اون روزا حال هر دوی ما خوب نبود.. من با خانمم مشکل پیدا کرده بودم و اونم دوست پسرش رو از دست داده بود.همون روز قرار گذاشتیم یک روز بشینیم و با هم یه لبی تر کنیم. ماهها گذشت تا یک روز که خانم من رفته بود خارج از تهران… من نازی رو دعوت کردم بیاد خونه من که با هم یه لبی تر کنیم.. یادم میاد چند پیکی که زدیم یه آهنگ خیلی خوب داشتیم گوش می کردیم. من ازش خواستم که با هم برقصیم .. یادش بخیر.. خیلی داغ بودیم.. من واقعا برای سکس دعوتش نکرده بودم فقط خیلی از لحاظ روحی وضعم بد بود .. شاید می خواستم اینجوری مشکلاتم با همسرم رو فراموش کنم..بگذریم.. خلاصه پا شدیم که با هم برقصیم بعد یک دور رقص یه هو نمیدونم چی شد که لب و تو لب شدیم..اونقدر سرپا از هم لب گرفتیم که خیس عرق بودیم.. بعدش افتادیم روی کاناپه.. داشتم مثل دیوانه ها لباس نازی رو درمی آوردم .. انگار اونم میدونست که رقص ما در حالت مستی به همین جا ختم میشه.. بعد نازی خوابید روی کاناپه.. آخ از سینه هاش.. سبزه و سفت .. کاملا توی دستم جا میشد.. یه کم سینه هاش رو مالیدم.. چشماش رو بسته بود و تنها صدای آخ و اوووخش رو میشنیدم.. نوک سینه هاش رو لای دندونام مزه مزه می کردم .. واقعا هیکل خوبی داشت .. یعنی من که خوشم اومد..مدام در حال لیس زدن سینه و شکمش بودم.. گاهی هم گردنش رو میخوردم…کاملا بی حس روی کاناپه افتاده بود تنها لذت میبرد..هنوز گرمای دستاش رو روی کمرم حس میکنم.خلاصه چون نازی دختر بود… کیرم حسابی راست شده بود.. گرفتم توی دستم و از پایین کسش تا بالای کسش رو نوازش می کردم… هیچوقت حرکت لبه های کسش رو روی رگهای کیرم فراموش نمی کنم.. دو تا تیکه گوشت نرم و صورتی رنگ روی پوست قهوه ای کیر من مالیده میشدن…برش گردوندم.. و کونش.. وای.. دو تا کپل سبزه یکدست… نرم و ناز . با دست لای کونش رو باز کردم ، سوراخش نمایون شد ، تمیز و بی مو و البته خب بوی سوراخ یه دختر 28 ساله رو میداد . .. با انگشت کوچیکم یه کم دور سوراخ کونش رو مالوندم ولی همش فکرم پیش کس خوشگلش بود.بعد از چند دقیقه دوباره به حالت اول برگشتیم. آبش داشت از روی رونش میریخت روی کاناپه… نمیفهمیدم دارم چی کار می کنم.. تنها سر کیرم رو به لبه های کسش چسبونده بودم و هی بالا پایین می کردم..بعد از چند دقیقه درکمال شرمندگی پایان آبم روی شکمش پخش بود..با پایان وجود تا آخرین قطره اش رو ریختم روی نافش.. داشت از شدت هوس میمرد..چند دقیقه افتادم روش و چون اون هنوز ارضا نشده بود دوباره شروع کردم با کسش وررفتن…اونقدر که با جیغهای کوچیکش بهم فهموند که ارضا شده.. آبش پایان دستم رو خیس کرده بود..الان که یادش میافتم به خودم میگم چرا کسش رو لیس نزدم.. واقعا که حیف شد..خلاصه بعد چند دقیقه که کیرم رو توی دستش گرفته بود و می مالید و انگشت کرد حس م یکردم پایان عضلات کیرم در حال انفجاره.. منم انگشتم توی کس نازی عزیزم بود.. وای چه لحظاتی.. خلاصه اون روز من سه بار آبم رو روی سینه و گردن نازی خالی کردم.. اونم فکر کنم 2 بار آبش رو روی دست من خالی کرد.. وقتی بلند شد تا لباس هاش رو بپوشه تازه فهمیدم با کی خوابیده بودم..هنوز هیکلش جلوی چشمامه.. البته تا مدتها به خاطر خیانتی که به همسرم کرده بودم مشکل پیدا کرده بودم و عذاب وجدان داشتم.. کاشکی هیچ همسری به همسش خیانت نکنه.. واقعا حس بدایه..الان هم به همه خانمها و آقایون میگم که این لحظات داغ و سکسی زود میگذرن و شرمندگیش برای آدم سالها می مونه پس ایکاش خودمون رو کنترل کنیم و یادمون باشه هر کاری از دست ما بر می اد ، از دست همسرمون راحتتر برمی اد.نوشته مهران

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *