یاد گرفتم هرکسو خواستم بکنم باش قهر کنم

0 views
0%

سلام اسم من کسری و ۱۷ سالمه و این داستانی که میخوام بگم ماله ۱ ماهه پیشه وقتی که میخواستیم بریم خونه ی یکی از دایی هام و دختر داییم هم باهام اومده بود. دختر داییم ۱۸ سالشه و با هم خیلی جوریم و شوخی داریم حتی از اون شوخیا هم با هم میکنیم اصلا از همون شوخیا کشید به…..تو راه که داشتیم میرفتیم دستشو گذاشت رو پام و شرو کرد به مالیدن و بعد از ۵ ثانیه زد زیره خنده و گفت انگار جایی غیر از ماشین واسه این کارا نداریم منم کلی خندیدمو گفتم آره خاک بر سرمون که اینقدر بدون جاییم. قرار بود شب بیاد خونه ی ما که فردا بره پیشه یکی از دوستایه قدیمیش که تازگیا شده بود همسایه ی ما ولی به من نگفته بود که واسه چی اومده. وقتی این کارو کرد درسته که شوخی بود و خنیدیم ولی فهمیدم که بله دیگه دلش میخواد کیرمو بکنم توش ولی روش نمیشه.داشتم به همین چیزا فکر میکردمو اینا که رسیدیم خونه داییم و ما پیاده شدیم. خونه داییم طبقه ۴ و آسانسور اونا هم ظرفیته ۵ نفره ولی خانواده ی ما به اضافه ی دختر داییم میشدیم ۷ نفر پس منو اون وایسادیم تا آسانسور بره بالا و بیاد.تا این آسانسور بره بالا و بیاد شاید نزدیک ۶۰ بار انگولیش دادم و هر دفه خندش از دفه قبل بلند تر میشد.آسانسور که رسید رفتیم بالا تو این ۱۰ ثانیه ای که تو آسانسور بودیم سه با خیلی خشک و ساده لباشو گذاشت رو لبام.رسیدیم بالا رفتیم تو خونه داییم دیدم یکی دیگه از داییام که یه دختر ۱۶ ساله داره هم اونجاست ولی نمیدونین هر چقدر که دختر داییم جندس دختر داییم پاکو نجیبو درس خونه آرزو دارم همسره آیندم اخلاقش مثل دختر داییم بشه.نه اهل دوست پسرنه اهل مهمونینه اهل هیچ کاره خلافی نیست.یه دختر کامله.وقتی رسیدیم سلام کردمو با دختر داییم و دختر داییم رفتیم تو اطاق من اونجا یک ساعت داشتم با دختر داییم حرف میزدم راجع به درس و این حرفای بچه مثبتی. دختر داییم هم راجع به من همین جور فکر میکرد یعنی یکی از افتخاراتم این بود که تا اون شب پیشش آبرو داشتم قبل از اینکه دختر عمویه نامردم جلوی اون منو صفت بغل کنه و شرو کنه به لاس زدن با من وقتی کارش تموم شد دختر داییم آروم اشک ریخت و از اطاق رفت بیرون منم کلی با دختر داییم دعوا کردمو رفتم بیرون تو راه یرگشتن همش میگفت ببخشبدو نفهمیدمو از این کس و شرا من بش گفتم تا آخره عمرم اسمتم نمیارم. وقتی رسیدیم خونه خاله ی مادرم به مادرم زنگ زدو گفت بیایین اینجا من حوصله نداشتمو موندم وقتی رفتم فهمیدم که اونم مونده و میخواد به جبران کار بدش کون طلاییشو بهم بده منم تا حرفش تموم شد بردمش رو مبل و پیرنشو در اوردمو میخواستم کرستشو در بیارم که خودش این کارد. وایییییییییی………. عجب پستونایی واقعا واسه یه دختر ۱۸ ساله بزرگ بود منم عین این گشنه ها شرو کردم به خوردن پسنوناش بعد از ۵ دقیقه صدا نفس نفس زدناشو شنیدم. بعد گفتـ کسری یه لحظه بلند شوبلند که شدم شلوارمو یه دفه کشید پایین و کیرمو گذاشت وسط پستوناشو هی بالا گایین میشد من چون یکمی دیر انزالم هیچی نفهمیدم بعد برش گردوندم شلوارو شورتشو تا نصفه کشیدوم پایین. بعد واسه که بیشتر حال بده بهش گفتم-من حال ندارم تو تف بزن-کجا تف بزنم-تو سرش تف بزن بقیش با منسرش تف زد منم یکم از تفارو با کیرم مالیدم درش و شرو کردم به تلمبه زدن یه توری جیغ میزد که میخواستم کاره تعطیل کنم ولی بعد از یه مدت آروم تر شد و نفس نفس میزد یه لحظه کیرمو در اوردم اونم با دست شرو کرد به جلق زدن واسم یه ۱۰ دقیقه که گذشت حس کردم الان آبم میاد برش گردوندم و پایان آبمو ریختم تو کونش و ربع شاعت بعد رفت حموم منم لباس پوشیدمو خوابیدمو فردای اون روز دیدم واسم مسیج داده امیدوارم دفعه ی بعدی از این دفه بهتر باشه.منم قول میدم دفه بعدشم واستون بنویسم مرسی از همه.زمستان۱۳۹۰نوشته ؟

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *