سلام من اولین باره 1 ماجرای سکسی رو می خوام بنویسم اگه بده ببخشید چون من بیشتر عملی کارکردممن 26 سالمه کارم کفش زنونست البته مدلهای عجیب غریب یه روز تو مغازه تو بالکن بالا خوابیده بودم کارگرم پایین داشت مشتری راه مینداخت یهو 1 صدا منو ترکوند گفت اقا ببخشد این کفش چنده سریع پریدم پایین یه خانم واقعاً شاخ وایساده بود تو مغازه سریع پریدم تو حرف شاگردم گفتم حلا 1 پا بزنید خوشتون اومد بریم پای قیمت خلاصه نشست کفشه مدل بندی بلند بود از اینا که تا پشت ساق بند دور پا میپیچه گفتم اگه اشکال نداره 1 خورده پاچتونو بدید بالا من بندشو ببندم اونم سریع داد بالا وای محشر بود چه رنگ پوستی خلاصه اون روز شماره ردو بدل شد فردای اون روز زنگ زدم میتونی بیایی بیرون گفت اره چرا که نه خلاصه رفتم تو ظفر در خونشون 5 شنبه بود ما هم طبق رسم همیشگی میرفتیم سفره خونه سنتی الهیه گفتم نرم ولی هومن تحریکم کرد گفت مصطفی شرطیش کرده سرحساب شب گفتم سر چی هست گفت شاخ ترین داف گفتم میرم از طرفم دلم قرص بود که اول منم مصطفی یه داف داشت به اسم سونیا خیلی خوب بود همیشه می برد. اینم بگم هنوز ده دقیقه نشده بود مادر یسنا زنگ زد به گوشیم چه خوش برخورد گفت اقا حامی گفتم بفرمائید گفت من مادر یسنا جان هستم ما داریم با پدرش میریم خونه یکی از اقوام دیر میایم اگه میشه به یسنا بگید گفتم چشم اونم گفت حامی جان مواظب یسنا باشی ها خداحافظ من و میگی ناراحت گفتم این از این توهم ازدواجی هاست گفتم چرا به مادرت تلفن منو دادی گفت ما عادت نداریم چیزی رو از هم پنهان کنیم گفتم من دوست ندارم اینجوری گفت نترس ما تو همه چی همینجوری هستیم حتی سکس تو دلم قند اتیش زدن خوشحال رفتیم سفره خونه به یسنا گفتم تو جولو تر بورو تو من پشتت میام تا رفت تو مصطفی رو از شیشه دیدم که گوشیش از دستش ولو شد منم که دیدم بردم سریع رفتم تو دستشو گرفتم رفتیم سر میز خلاصه اونشب تا 11 اونجا بودیم و از باختن مصطفی لذت میبردیم به یسنا گفتم پاشو بریم دیر شد اومدیم بیرون گفت حالا برنامه چیه گفتم بریم خونه دیگه گفت الان که سر شبه من گفتم اخه ما پرید تو حرفم گفت اونا زود بیان دیگه دم صبح گفتم خود دانی کجا بریم گفت 1 نخ سیگار بده فکر کنم دادم اونم تا روشن کرد دو تا جا میتونیم بریم گفتم بگو یا خونتون یا خونمون گفتم حرکی نیاد گفت اره خوب سریع زنگ زدم خونه ار برادرم امار بگیرم گفت دایی اینا اومدن تو کجایی سریع تو زدم گفتم من ویترین خانم دارم شب نمیام گفت باشه یسنا گفت برو در خونه ما من سریع گازشو گرفتم اونوری رسیدم در خونشون ترمز کردم امپر چسبید به 100 تا من پارک کنم دیدم لای در وایساده گفتم الان نباید بترسم که گفت نخیر رفتیم در واحد درو باز کرد رفتم تو.یهو دیدم یه مرده با شلوارک از جلوم رد شد یهو یسنا گفت بهداد اقا حامی دست دادیم سلام دادش خوبی گفتم مرسی رفتیم تو اتاق یسنا منم یخ ریده بودم به خودم گفت راحت باش رفت بیرون چند لحظه بعد برگشت تو با 1 تاپ تو دستش 1 شیشه مشروب 2 تا پیک جاتون خالی نشستیم زدیم همچین ولرم شده بودم هی می گفت چه گرمه تو گرمت نیست گفتم چرا یهو خودش تاپ در اورد شلوارشم دراورد گفت سیگار؟ گفتم تو ماشینه برم بیارم گفت وایسا از بهداد میگیرم همنجوری رفت گرفت اومد منم با بالا تنه لخت نشسته بودم گفت خوب شلوارتو درار گفتم راحتم گفت نه پدر در بیار منم که ازخجالت بنفش شده بودم دراوردم یه سیگار بل هم کشیدیم ولو شد رو پای من گفت چه شب توپیه مگه نه منم شکله این کسخل ها فقط میگفتم اره سرم بالا بود داشتم سیگار دود میکردم یهو دیدم کیرم خیس شد تاپایین رو نگاه کردم دیدم یسنا داره کیرمو میخوره خلاصه چند دقیقه خورد کیرم راست شد گفت تو کس خوردن دوس داری گفتم اره سریع هولش دادم رو تخت شروع کردم خوردن کوسش چه حالی داشتم میکردم به کیرم تلنگر میزدی میشکست اه اه کردنش شده بود پمپ دستی خون تو بدن من گفت حامی گفتم جان گفت زود بیاد کشتمت ها گفتم لا اقل میگفتی من با خودم اساس میوردم گفت دارم سریع پاشد دست کرد زیر تخت 1 کیف ارایش دراورد یه اسپری تاخییری زد به تخم های من یه کاندوم هم کشید رو کیرم گفت بیا لب بازی تا عمل کنه تول میکشه منم خوابوندمش خودمم خوابیدم روش شروی کردم خوردن از موهاش تاکف پاشو خوردم گفت بسه بیا بکن گفتم عقب گفت مال دهاتی اول کس کردو توکسش دو تا تلمبه زدم دیدم کسش شد دریا از بس خورده بودمش ارضا شد ولی کم نیاورد فقط یه سر میگفت بکن خودشم استاد فیگر های سکسی بود هی حالت عوض میکرد و تند تند نفس میزد و حرفای تحریک کننده میزد موقعی که شلش میکردم یه صدای اخ اوخ دیگه هم میومد گفتم یسنا صدا میاد گفت بکن بهدادو سانازن از بهداد کم نیاری ها بکن منم انگار روحه گرفته باشم شروع کردم تلنبه میزدم که اگه 4 تا شو چرخ لدر میزدم باد میشد خلاصه بعد از 40 یا 50 دقیقه ارضا شدم رو تختی خیس بود از بس یسنا ارضا شده بود دستو پاش میلرزید منم که نای نشستن نداشتم ولو شدم یهو دیدم در اتاق و میزنن حامی جان یسنا المپیک سال دیگس حالتون خوبه بهداد بود یسنا گفت درد چته گفت حکم میزنید کفت چند دقیقه صبر کن حامی بازی مکنی گفتم اره گفت الان میاییم گفت اوکی زود باشید یسنا گفت کاندوم درار دراوردم شروع کیرمو خوردن گفت پسرمو تمیز کنم بلند شد سوتین بست شورتشو پاش کرد رفت بره بیرون به من گفت شرتتو پات کن بیا گفتم لباس گفت نمیخواد بیا پدر رفتم بیرون دیدم بهداد با 1 دختره که فقط 1 شرت پاشه نشستن پای ورق منم با یسنا نشستیم سانازه بد نبود ولی به یسنا نمیرسید چند دستی حکم بازی کردیم دوباره رفتیم به خوابیم منم دیگه برام عادی شده بود رفتم خوابیدم یسنا پرید رو گفت سکس خوبی بود گفتم گفت پس یه 69 بریم بعد بخوابیم رفتیم چه حالی داد بعدم خوابیدم البته با لباسنوشته حامی
0 views
Date: November 25, 2018