این داستان واقعیست …تا جایی که تونستم از اسم استفاده نکردم …یک بار هم ویرایش شده، ولی اگه غلط داشت، خودتون ببخشیدداستان برمیگرده به دو سال پیش که ترم ۵ دانشگاه بودم.پسر خوشقیافه و خوشتیپی هستم ولی کمی لاغرم. روابط عمومی خوبی دارم و اعتمادبهنفسم هم معقول هست.با بیشتر دخترای دانشکدهمون برخورد داشتم و چون زیاد تو نخشون نرفتم، چهرهی لاشی و لاسبزنی از خودم تو اذهان به جا نگذاشتم.یه نیمچه هنر نوازندگی هم دارم که با هنرنمایی در جشنهای دانشگاهمون، از پرفالوورترین دانشجوهای دانشگاهمون هستم.خلاصه که چهرهای مردمی و با پیشینه نیک از خودم به نمایش گذاشتم.سرتونو درد نیارم، آدمای زیادی میومدن دایرکتمون و وقتی میدیدن زیاد پررو نیستم و از دوستی طفره میرم، بیخیال میشدن. آخه واقعا سرم شلوغ بود و واقعا وقت و حوصله رابطه رو نداشتم.تا این که یکی از کلاسهامون افتاد تو یه دانشکده دیگه …تا پام به اون دانشکده باز شد، از دیدن دختراش کیف کردم … خدا همشونو حفظ کنه …صد البته که اصلا تو نخ زدن مخ دختری نبودم، ولی دیدن دخترای خوشگل، هیجانات جالب خاص خودشو دارهوسطهای ترم بود که یکی از دخترا فالو کرد و با یه لایک کردن از بالا تا پایین پیجم، منو مجبور کرد که لایک و فالوش کنماتفاقا فردای همون روز، یه اجرا تو جشن بهم پیشنهاد شد و فیلمش رو گذاشتم رو پیجم … خلاصه کلی به سرقفلیمون اضافه شد.( سرقفلی = ارزش معنوی)بلافاصله همون خانومه اومد دایرکت و تو ۱۰-۱۲ تا پیام متوالی از اجرا تعریف کرد و کلی هم روایت از کیف کردن دوستاش برام تعریف کرد.دختر خوشگلی بود، از این اوپنمایندها هم بود و مشخص بود به ماتحت مذهب نمیتپونه بدم نیومد باهاش صحبت کنم و منم همراهیش کردم. از اون موقع شروع شد و تقریبا روزانه حدودا نیمساعت چت میکردیم.ترم فرد تموم شد و با شروع ترم زوج، دیگه خیلی صمیمی شده بودیم. البته صمیمیتمون دوستانه بود و رومانتیک نبودیم. تو عید هم فرصت شد روزانه بیشتر با هم صحبت کنیم.سر یه سوتی، رومون به هم باز شد. تا اردیبهشت ماه جوری شد که خیلی راحت به هم فحش کدار میگفتیم، دوران پریودیش رو میدونستم، در مورد سکسی بودن اندامش ازم سوال میپرسید و پوزیشنهای سکسی رو تحلیل میکردیم( البته این آخریه جنبه فان و شوخی داشت)خلاصه این که به شدت دوست و صمیمی شدیم. جفتمون هم رابطه دوستانه فعلی رو به رابطه رومانتیک و سکس، ترجیح میدادیم.خلاصه گذشت و با تموم شدن ترم ۶، باید برمیگشت شهرشون. شهر من، با دانشگاه دو ساعت فاصله داشت و همیشه آخر هفتهها برمیگشتم خونه. اما اون طوری بود که باید میومد شهر ما، بعد با اتوبوس میرفت شهرشون.تو فصل امتحانات بود که بهش گفتم روز آخر که میخوای بری خونه، یه روز میای پیش من و یک روز پایان میریم میچرخیم و عشق و حال قبول کرد و واقعا برای اون روز کلی هیجان داشتیم. تو همون زمان امتحانات بود که مسئله سکس هم بینمون مطرح شد.دقیقا یادم نیست با چه حرفی شروع شد اما، یادمه که بعد از چند روز تصمیم بر این شد که به خودش برسه و منم مدل ریش خاص و سکسی سفارشی رو بزنم البته توافق کردیم که سکسمون حالت رومانتیک و رویایی داشته باشه، به این صورت که اونمیخواست من ناز و نوازش و بوس و ماساژش بدم و با دهان و لیسیدن کسش به اورگاسم برسونمش و در مقابل، اونم از رقص و لوندی دخترانه برای تحریک و در نهایت از ساک برای ارضأ شدنم استفاده کنه.گذشت و به روز موعود رسیدیم. کلیدای ویلامون رو به بهانه استراحت با دوستام گرفتم و رفتم ویلا رو کلی جارو و گردگیری کردم و شب رو موندم تا فرداصبحش، خانوم خودش رو برسونه … سر راه هم یه بسته کاندوم توتفرنگی و یه شیشه لیزکننده( اگه اشتباه نکنم اسمش همینه و منم همیشه با همین اسم میخرمش) گرفتم.صبح و ساعت ۸ رسید شهرمون و با یه دربستی، تا ویلا اومد که ساعت ۹ شده بود و صدالبته هزینه تاکسی افتاد گردن من وسایلش رو جابهجا کردیم و بعد از چند دقیقه، کاملا راحت و آسوده، تو پذیرایی ولو شدیم رو مبل.ازش پرسیدم حالا که قراره سکس کنیم، هیچ حس عشقی نسبت بهم داری؟گفت نه ولی واقعا دوستت دارم، مثل یه دوست دوستت دارم.گفتم با این حساب، به نظرت اصلا باید سکس داشته باشیم؟گفت نمیدونم … بزار چند ساعتی با هم خوش بگذرونیم تو این ویلای خوشگل، شاید یهو دیدی سکسلازم شدیم و شایدم کلا کنسل شد …یهو ته دلم خالی شد، از طرفی نمیخواستم رابطهمون تغییری بکنه و از اونور هم نمیخواستم سکس رو از دست بدم، چون اولین بارم بود و میخواستم تجربه کنم.حقیقتش تو زندگیم زیاد درگیر مسائل سکسی نشدم. خودارضایی ( جق خودمون ) نمیکنم و آدم هاتی هم نیستم. یه آدم معمولی که یخورده بیشتر ترمز خودمو میکشمسرتون رو درد نیارم، مشغول خوش گذرونی شدیم.دوتایی صبحونه زدیم به بدندوتایی منقل رو راه انداختیم برای کباب نهار( خبری از سیگار و قلیون نبود، من که نمیکشیدم، اونم میگرن داشت و دوری میکرد)نهار رو که خوردیم، ساعت شده بود ۳ و رو مبل لش کردیم تا غذا هضم بشه.اینجا بود که خلاقیت نشون دادم تا کمی به سمت سکس حرکت کنیم.تو پذیرایی که بودیم، رفتم یه فیلم از لپتاپ پیدا کردم. یه فیلم رومانتیک که مال ۲۰۱۳ بود و اگه اسمش رو اشتباه نکنم، Love Rose ( عشق رزی) بود.با اچدیامآی انداختم روی تلوزیون و وقتی اومدم پیشش، کاملا خودم چسبیدم بهش تا بتونم در طول فیلم، بغلش کنم.خودش دختر زرنگی بود و بلافاصله فکرم رو خوند. یه نگاه بهم کرد و دوتامون از خنده منفجر شدیم.اون خنده، کار خودش رو کرد و خیلی راحت و آروم رفتیم تو بغل هم در طول فیلم چندجایی صحنه بوس داشت که ما هم از هم لب گرفتیم …تو صحنههای سکسی، دستش میومد سمت کیر من و منم یه دستم به ممه میرفت و اون یکی به به کسش ( البته فقط در حد اشاره و شوخی بود و زیاد دستامون بند نمیشدن )فیلم که تموم شد، با یه لب و بوس طولانی همراه میشد که عینا جلوی تلوزیون ما هم تکرارش کردیم به پیشنهادش، یه آهنگ لایت گذاشتم تا یکمی آرامش بگیریمآهنگش که تموم شد، یه آهنگ رقص دار گذاشتم تا کمی برقصیم …البته کمی طول کشید تا راضی بشه و دقایقی رو برام برقصه … رقص واقعا عالی بود و هیچوقت فراموشش نمیکنم …از اینجا به بعد اگه نخونین، به تقوا نزدیکتره …داشت میرقصید که من واقعا تحریک شدم و تو گوشش گفتم فکر کنم وقتشه …گفت بریم تو اتاق، رو تخت …رفتیم تو اتاق.نشستم رو تخت، نشست رو پاهام. لب میگرفتیم و از روی لباس بدن همدیگه رو لمس میکردیم.به صورت پلهای، از لب اومدم روی گردن و سپس روی شونه و استخون ترقوهالبته یجورایی نوبتی شد و بعد از لیس زدن مثلا گردنش، اونم گردن منو لیس میزد.واقعا حرکات رومانتیک و بسیار تحریک کنندهای هستن، کلی آدرنالین تو خون آدم به جریان میوفته و چشمها خمار میشه و کوچکترین حرکت و لمس، بسیار تحریک کنندهس.طبق قراری که قبلا گذاشته بودیم، اول من شروع کردم به لمس و دراوردن لباساش.لباساش رو دراوردم و هر قسمت از بدنش که عریان میشد، تا جایی که ممکن بود لمسش میکردم و برای تحریک کردنش ازش استفاده میکردم.دست میکشیدم رو پوستش و با انگشتام دایره میکشیدم رو بدنش.دقیقا تا زیر نافش رفتم و شروع کردم به مالیدن و ماساژ بالا تنه …بعدش شلوارش رو در اوردم که ناخواسته شورتش هم باهاش دراومد … خندم گرفت ولی کار از کار گذشته بود …از مچ پاهاش شروع کردم به ماساژ تا بالا و هرازچندی، بوسههای ریز میزدم بهش …تنها قسمتی که بدون لمس و ماساژ و بوسه مونده بود، منطقه کسش بود … بینهایت تحریک شده بود و صداهای نفسنفس و نالههای خفیفش میومد …نوبت کس رسیده بود، ترجیح دادم برشگردونم و کمی هم کونش رو بمالم که با یه کون بسیار زیبا روبهرو شدم … یه لحظه به این فکر کردم که قسمت پشت رو فقط مالیدم و اصلا کمرش رو نگاه نکردم کاملا محو تماشای کونش شدم و واقعا آب از دهنم راه افتاد … بینهایت مجذوبش شدم چون واقعا کون سفید و بدون ترکهایپوستی روبهروم بود …در حدی که تحریک شدن رو به حداعلا برسونم ( هم اون و هم خودم ) کونش رو لمس و ماساژ و بوسهباران کردم …رفتم سراغ کس …قسمت بالاییش خوب برآمده شده بود و کلیتوریس رو میشد دید … قسمت بالا رو کامل کردم تو دهنم و داخل دهنم چنان با زبونم باهاش بازی کردم که همش ۱۰ ثانیه طول کشید و با جیغ خفیف که از ته چاه میومد و لرزشی شدید، بهم اعلام کرد که ارضا شده …دو سه دقیقه کنارش خوابیدم و بغلش کردم تا به حالت نرمالتری برگرده …وقتی حالش جا اومد، چنان تشکری ازم کرد که اصلا خجالت کشیدم …حالا دیگه نوبت من بود تا ارضا بشم، ولی عجله نکردم تا خودش متوجه بشه و کارشو شروع کنه …چند دقیقهای گذشت و کاملا آروم کار خودشو شروع کرد …اساسا تحریک شده بودم و نیازی به تکرار کارایی که من کرده بودم نبود، پس مستقیم فرستادمش روبهروی کیرم تا ساک رو شروع کنه …کیرمو که گرفت دستش، کمی نگاهش کرد و بعد از اندکی فکر، یه لیس بهش زد … متوجه شدم که خوشش نمیاد از این کار ولی گذاشتم کمی باهاش ور بره شاید یه ساک بهم لطف کرد …به زور یکی دو بار فقط سرش رو کرد تو دهنش … هیچی نگفتم تا بهش فشار نیارم … یه نگاهی بهم کرد که تا آخرشو خوندم و بهش گفتم اگه نمیخوری، مجبوریم از پشت ادامه بدیم، برم سراغ کون خوشگلت؟حقیقتا بین دوراهی موند و از روی نفهمی، راه دوم که کون بود رو انتخاب کرد …کمی بوسش کردم تا اعتمادبهنفسش رو بدست بیاره و بعدش سعی کردم با حرف آرومش کنم …به پشت خوابید و یکی از بالشتها رو کشیدم و اوردم زیر شکمش گذاشتم تا کونش بیاد بالا.چیزی که میدیدم واقعا عالی بود و هرگز چنین چیزی رو متصور نبودم … سفید بود و واقعا ترکهایپوستی زیادی نداشت … واقعا هوش از سر آدم میپروند …یه کاندوم توتفرنگی باز کردم و خودم کشیدم رو کیرم … چند قطره لیزکننده ریختم دقیقا روی سوراخ کونش و چند قطرهای هم ریختم روی کاندوم و با انگشت مالیدم به کل کیرم …سرش رو گذاشتم رو سوراخ و تا اومدم هل بدم تو ، یه جیغ کشید و سریع از زیرم در رفت … دردش اومده بود …برشگردوندم سر جاش و با صبر حوصله بیشتری کارم رو شروع کردم … باز تا شروع کردم، آیآی و اوفاوفش شروع شد … باورتون نمیشه، تقریبا نیم ساعت طول کشید و من فقط تونسته بودم سر کیرمو بفرستم داخلدیگه کمر درد شروع شد و کلافگی هم اضافه شد … از طرفی نمیتونستم اون کون رو بیخیال بشم و از اونطرف هم بنده خدا درد داشت و کمر درد هم گرفتم …خواستم یه استراحتی به خودم بدم که دیدم کم مونده تا گریه زاری کنه … گریهش از درد نبود، فقط حس خجالت میکرد … با حرف آرومش کردم و بهش گفتم که بیخیال کون .یکم که استراحت کردیم، گفت شاید بتونم برات از روی کاندوم ساک بزنم …حقیقتش حرفش خیلی امیدوار کننده بود. کاندوم رو عوض کردم و خودمو سپردم به دستش …با چندتا لیس شروع کرد، چند باری سرشو فرو کرد تو دهنش و در نهایت، بعد از ۱۰ دقیقه، تونست به یه روش خوب در ساک زدن برسه و بعد از چند دقیقه، دو طرف صورتش رو گرفتم و به شدت کیرمو فرو کردم تا توی حلقشهمزمان صورتش بنفش شد و من هرچی منی بود فرستادم تو کاندوم …خوب که ارضا شدم، دستام شل شد و تونست کیرمو از تو دهنش بیاره بیرون … چنتا سرفه کرد و با لبخند دراز کشید کنارم.ربعساعتی کنار هم حرف زدیم و از سکسی که داشتیم از هم تشکر. بعدشم چنتایی بوسه و بغل و حرفای شوخی …پیشنهاد دادم که با هم یه دوش بگیریم ولی قبول نکرد. گفت تا همینجاش هم برات کافیه …یخوره بهم برخورد چون کسی که بیشترین لذت رو برده بود، اون بود.اول رفت دوش گرفت و منم رفتم تو دستشویی کاندوم رو در اوردم و با کلی زحمت، کیرمو که به شکل حالبههمزنی آغشته به منی بود رو تمیز کردم.بعد از اون، من رفتم دوش گرفتم و وقتی اومدم بیرون دیدم لباساشو پوشیده.ساعت ۸ شب شده بود و وقت رفتنش. رسوندمش ترمینال و رفت شهرشون…بعد از اون روز، رابطه ما وارد مرحله جدیدی شد. با حفظ همون حالت دوستی و صمیمیت، عاشق هم شدیم.یک سال بعد هم خانواده رو فرستادم خونشون واسه خواستگاری …زندگیمون، فراز و نشیب زیاد داره اما در مجموع خوشحالیم … حس رضایت و خوشبختی داریم. مشکلاتمون رو با تکیه به دوستیمون حل میکنیم و مسائل خصوصیمون هم بسیار عاشقانهست…البته این اتفاق شاید یک در میلیون بیافته … دخترا فکر نکنن که اگه با کسی سکس کنن، طرف عاشقشون میشه … خواستم که نتیجهگیری اشتباه نکنید از داستان…ممنون که خوندید، مواظب خودتون باشید.نوشته Somebody
0 views
Date: June 30, 2019
Related videos





No image
2 


