بعدازظهر سرد و ابری یکی از روزهای ماه ژانویه تو اتاق رو تخت دراز کشیده بودم. فردا امتحان سختی داشتم ولی نمی تونستم حواسم رو به صفحه کتاب بدم مدام مغزم از هیچ پر می شد. حس غریبی بود. تنهایی، بی عشقی، بی هم زبونی دلمو خالی می کرد. فکری از میون سکون بی انتهای مغزم سرک می کشید و تا انتهای بی حسی می خزید و می رفت. تصمیم گرفتم چیزی بنویسم تا از این حال بیرون بیام ولی نشد. در یک لحظه جستی زدم و پریدم پشت میز سری سرچی زدم تا اینترنت حالم رو خوب کنه بازم هیچ کلمه ای به ذهنم نرسید. تصادفا سردترین کلمه رو به احساسم تایپ کردم سکس چند سایت رو بازدید کردم ولی دل سردتر از همیشه شدم. راستش اون دخترا و خانم ها واسم هیچ جاذبه ای نداشت. من یه هم درد می خواستم یه کسی که بتونم یه کلمه باهاش حرف بزنم نه اون خانم هایی که خیلی انتزاعی سکس می کردن. آخه چه جوری می شه با کسی سکس کرد ولی بجای دل دادن به رابطه با اون جلو دوربین ژست گرفت. اغلب عکس ها جنبه ی هنری دارن قاب بندی و ژست درستی دارن. بعضی سایت هام که طبیعی ترند کیفیت خوبی ندارند. به هر حال چندتا سایت رو دیدم ولی با یه چیز جدید روبرو شدم، دو تا پسر که مستر سلیو بودن اوووووه این می تونه موضوعی برای کنجکاوی باشه. پشت گوشم یکم داغ شده بود گی رو سرچ کردم سرگرم شدم حسابی اون تعلیق کشنده تبدیل شده بود به شرارت های مستانه. سایت های زیادی رو کشف کردم. بلند شدم رفتم کنار آینه قدی روبروی کمد لباسم. اول به خودم نگاه کردم همه ی خطوط صورتم رو ورانداز کزدم چشمای معصوم و خمارم لبای برجسته و گونه هام تصور کردم اگه من پسرم چرا یه چیزی تو وجودم آهنگ دختری داره؟ لباسم رو دراوردم. یکم با سینه هام بازی کردم برجسته شده بود. شلوار و شورتم رو هم در آوردم کیر نیمه راستم رو دست مالیدم مثه یه تیکه گوشت نرم بود دست مالیدن به اون لذت بخش بود. چشمامو بستم. کیرم را که حالا دیگه راست شده بود از بالای کیسه ی سفت و دردناکم تا سر کلاه نرمش با حرکت آرومه جلو عقب چند بار مالیدم. مایع کمی که ترشح می شد رو می مالیدم به کلاهش چند بار هم با اون لبم رو تر کردم. چشمام رو باز کردم مجذوب کیر بزرگ خودم شده بودم. به رونم نگاهی انداختم دستم رو از وسط پاهام دورش حلقه کردم و آوردمش بالا مو داشت ولی خطوط کلی استیلش مجذوب کننده بود. یه کمی برگشتم تا کونم بیشتر پیدا بشه. باوجود کرک های نازکی که روش بود ولی سفید به نظر می رسید.ذهنم بد جوری خلاق شده بود دویدم داخل حموم رفتم زیر آب گرم خودم رو حسابی ماساژ دادم کیرم داشت از جا در میومد. چند بار زیر دوش مالوندمش. کف دستم رو گذاشتم رو کلاهش و انگشتام رو جمع کردم زیرش مثه لیمو ترش بود ورزش دادم. بعد نشستم رو سکوی حموم روی رون راستم و با صابون از سوراخ کونم تا زانوم از توی پا کشیدم و دور زدم آوردم نزدیک کیرم جوری که پشت دستم کشید به کیرم حس گرمی بود سریع تموم پام رو صابون زدم. با تیغ صاف صاف صاف کردم. همه جای بدنم رو با دقت زیادی صاف کردم. دوش گرفتم. خودم رو خشک کردم. اومدم بیرون رفتم جایی که اعجاز تیغ رو ببینم بله در آینه یه بدن توپ سفید بود فکر نمی کردم این قدر جذاب باشم حس کردم می خوام اونی که تو آینه است رو باید بکنم. تا شب همین طور تو آینه خودم رو وارسی می کردم. بر می گشتم برآمدگی کونم تو برگشتن به دلیل باز تاب نور سفیدتر و خواستنی تر بود. اوه نیم ساعت دیگه وحید میومد تا بریم خونشون. باید با اون زبان کار می کردم. وحید تنها کسی بود که باهاش رفت و آمد داشتم. وحید بلند قد و خوش تیپ با موهای مشکی و هیکل متناسبش واسه هر دختری آرزو بود. وحید به خاطر اخلاق هایی که داشت فقط تو خونشون درس می خوند و خونه شلوغ خودشون رو به سوییت خلوت من ترجیح می داد. هیچ موقع دلیلش رو نپرسیدم. اوه نیم ساعت دیگه وحید میومد و من بی لباس سریع لباس راحتیم رو پوشیدم. نمی دونم چرا لباس رسمی نپوشیدم ولی به هر حال با پایان تصورات و تصاویر سایت ها و خودم تو ذهنم منتظر بودم وحید بیاد.صدای زنگ حس رخوت همراه با شهوتم رو از سرم پروند. پریدم درو باز کردم وحید بود طبق معمول دعوتش کردم تو تا لباس هام رو بپوشم. وحید اومد تو سلام کرد و نشست روی کاناپه ی توی حال واسش شربتی ریختم و گفتم صبر کن. رفتم تو اتاق لباس عوض کنم. دلم واسه هیکل سفید پایان لخت خودم تنگ شده بود. همه ی لباسام رو در آوردم با کیرم بازی کردم تو آینه به سختی کون خودم رو وارسی کردم یکم به چپ مایل می شدم یکم به راست. از پشت دستم رو کردم بین دو تا پام و کیرم رو دادم عقب. حالا که راست راست شده بود مالیدنش به نزدیکی های سوراخ ناز و سفیدم چه حالی داشت خیلی داغ شده بودم و با شهوت سرشاری که داشتم دیگه متوجه نشدم وحید منتظر منه. یه پام رو گرفتم بالا و تو آینه به زیر بدنم نگاهی کردم. سینه هام رو با دست مشت کردم و با آرامش دوران دادم. به خودم می گفتم تو دختری. وگرنه این کارا بی اختیار معنی نداره. ولی کیر درشت شدم که تو مخم جلوه می کرد چیزه دیگه ای رو ثابت می کرد.یه لحظه غافل گیر شدم. وحید بیچاره که حوصلش سر رفته بود و نگران شده بود از بی توجهی من به زمان و حضور اون و صداکردنش، تو اتاق سرک کشید. چشمش افتاد تو چشه منه تو آینه. سریع دره اتاق و بست درحین بستن در معذرت هم خواست. من لباسام رو پوشیدم اومدم بیرون. وحید سرخ شده بود. می لرزید. دستش رو روبروی اون قد بلندش قلاب کرده بود به هم. خجالت کشیده بودم ولی برای بهتر شدن فضا گفتم بریم؟ گفت نهچرا؟آخه … آخه…می دونی…..وای مهم نیست ما پسریم این حرفا مهم نیست.(فکر کردم از این که سرزده اومد تو ناراحته)ببین آخه … یه چیزی می خوام…بگو می شنوم.ناراحت نمی شی؟با خودم گفتم می خواد دیگه درس خوندن با منو کنار بذاره یعنی؟گفت اگه بگم ناراحت نمی شی؟گفتم نه بگو راحت باش. دوباره خلاقیت تو که لخت منو دیدی دیگه راحت باش.خیلی بدنت خوشکله.سرخ تر شده بود. منم حس کردم سرخ شدم و پشت گوشام حرارت می داد. گفتم مرسی. همین خوب اینا که خودم هم می دونم صدام لرزید و گفتم.می خوامشگفتم چیرو؟ خنگ هم شده بودم انگاراون… اون…..جونم بگو.اون سفید مامانی رو.رنگش بازتر شد انگار راه گلوش با این حرف باز شده بود. تازه فهمیدم چی شده و آقا چی می گه و می خواد. یه لحظه فکر کردم شاید بیشتر از یه لحظه منو دید می زده آقا و من نمی فهمیدممی دیش؟حالا راز دستش رو که قلاب کرده بود می دیدم. کیر برآمدش با حال بود. هر چند سعی تو پنهان کردنش داشت ولی هیچ کاریش نمی تونست بکنه. بهش نمیومد این همه هات باشه اما گفتم واسه دیدن؟هرچی تو بگی.رفتم نزدیکش دو دستی شونه هاش رو گرفتم. تو چشمش نگاه کردم با یه فشار خفیف به سره شونه هاش تو بغل هم رفتیم حس کردم تنهاییم تموم شد. سینه هامون که به هم بود حس هم دلی کردم. قد من از اون یه هوا کم تر بود. یاد صحنه ی رومانتیک معاشقه افتادیم اروم لب رو لب گذاشتیم و سریع کشیدم عقب دو باره با ولع و عشق پایان تو چشماش نگاه کردم. سرشار از محبت بود. دوباره لب رو لبش گذاشتم. با زبونش سعی کرد شکاف لبام رو باز کنه مقاومت کردم گردنم و با نرمی زنونه ای به طرف شونه راستم چرخوندم اونم چرخوند لبم از هم باز شد زبون لیز گرمش رو تو دهانم چرخوند. حالا سرم و به طرف دیگه آروم چرخوندم پایان قد به اون چسبیده بودم. کیرش رو کیرم فشار می آورد. خودمون رو کاناپه ی حال رها کردیم این باعث شد من بشینم روی پاش. دستم رو دور گردنش حلقه کردم. لب رو لب قربون هم می رفتیم. دستم رو باز کردم و به کیرش نگاه کردم با شیطنت پایان بهش نگاه کردم بیشتر شکه بود و عاشق. محبت و بهت از چشاش می ریخت.کیرش رو از رو شلوار گرفتم با حرکت متناوب یکم ارزیابیش کردم. دلم می خواست ببینمش. فهمید بلند شد. کمر بندش رو باز کرد و شلوارش رو دراورد سریع دست انداختم تو شرتش و کشیدم پایین سر کیرش به شرتش گیر کرده بود و رفت پایین و با یه حرکت شلاقی بر گشت بالا و صورت من که نزدیک به پای وحید بود رو هدف گرفت. گرمای کیرش که به گونه هام خورده بود منو به یه تصمیم رسوند. کلاه کیرش رو بوس کردم. آهی کشید. زبونم رو زیر کیرش کشیدم تا نوک و سوراخش. صورتم رو گذاشتم کنار کیرش گونم چسبید به کیر داغش. بوسش کردم. از کنار با دهانم گرفتمش و از رو شکمش رفتم تا سر کلاه کیرش حالا وقتش بود به بوی اون عادت کرده بودم. کلاهش و کردم تو دهانم و تا می تونسم عقب و جلو رفتم دستش رو گذاشته بود رو سرم و اون یکی رو به کمرش و به پشت خم شده بود. گاهی سرش رو به آسمون می گرفت و آه می کشید و گاهی سرشو می نداخت پایین بهم نگاه می کرد و می گفتجوووووون. زیر چشی لذت بردنش رو می دیدم. یه ضربه تو کیرش خبر مرسی داد. بلند شدم دوباره لب رو لب هم گذاشتیم کیرش تو دستم لزج لزج شده بود.لباس هام رو با کمک وحید دراوردم. وحید هم کامل لخت شد. گفت بر گرد. دور که زدم پشت دستش رو بین پاهام گذاشت و اومد بالا رسید به درز کون برامده ی من. جووووووون سفتی گفت و خودش و با کیر داغش بهم چسبوند. نازتو برم. قند تودلم آب شد. دستام رو بردم بالا و از پشت سرش رو به سمت خودم کشیدم گردنم و بوس کرد.می دی بکنمش؟سریع گفتم ماله تو ه. هر کاری می خوای بکن. دوباره گردنم و با شهوت بوس کرد. سریع پام رو گرفتم بالا گفت این جوری گفتم آره. گفت کرمی؟ چیزی؟ گفتم بکن. کلاهش رو گذاشت روی سوراخم. کیرم که گنده شده بود و سنگینی می کرد گرفت. فشار داد نتونست مسیر درستی بره کیرش خم می شد. کیرش رو گرفتم و با مهارتی که نمی دونم از کجا میومد هل دادم تو سوراخم. از شدت درد عرق کردم و پایان نیروم را از دست دادم و روی دستای وحید که حالا بازوهام رو قفل کرده بود و انگشتاش جلوی سینم به هم گره خورده بود تکیه دادم. با ولع زیادی عقب جلو می رفت و من حس درد شدید و لذیذی از سوراخ تا پهلو هام می کردم. کم کم وحید خسته شده بود. گفتم یه حالت دیگه گفت خوب به آرومی کیر شو در آورد دیدم چه حالی می ده آخه کلاهش از خود کیرش خیلی بزرگ تر بود. کیرشو گرفتم چند بار کردم تو کونم و دراوردم وقتی در میومد درد با حالی داشت. گفتم به خوابه جوری که شکمش رو به بالا باشه. نشستم روش و کیرش و کردم تو سوراخم. وای چه حالی می داد. بالا پایین می پریدم و جون جون می کرد. وحید یکم دردش میومد چون روی کیسه ی بزرگش هم می پریدم. سریع پاهام رو دراز کردم و گذاشتم رو شونه هاش. یه بوس به پاهام زد. چون پاهام به هم نزدیک شده بود حس کردم سوراخم تنگ تر شد و کیر وحید رو سفت تر گرفته. به بالا پایین ادامه دادم. وحید که از این حرکت غافل گیر شده بود جوووووون جووووووووونش درومد. بلند شدم رو چار دست و پا قرار گرفتم و گفتم حالا بکن دوباره کیرش و کرد تو سوراخم. دیگه خیلی گشاد شده بودم. پاهام رو چسبیدم به هم شروع کرد به تلمبه زدن خیلی حال داد پهلو هام درد خاصی داشت. وحید مضطرب شد گفت داره آبم میاد گفتم بریز توش. افتاد رو پشتم و حرکت جهنده ی کیرش رو تو سوراخم حس می کردم که با فشار زیادی آب خودم بیرون زد و سوراخ کونم باز و بسته می شد و کیر وحید که داشت آب می ریخت رو تحت فشار می گذاشت آه و ناله ی وحید درومد. من که دیگه سست شده بودم افتادم رو دشک و وحید همراه من همین طور که روی من بود اومد پایین. کیر وحید که کم کم شل می شد از سوراخم اومد بیرون. وحید گفت دیگه ماله منی.روزها با هم بودیم و ابتکار زیادی تو رابطه سکسمون می زدیم. ولی یه روز فهمیدم می خواد بره کانادا. اومد خونمون گفت می خواد ازدواج کنه و بره کانادا. باورم نمی شد. اما محبت و وفاداری که تو چشش دیدم ناراحتیم رو محو کرد. گفت اگه خواستی با کسی باشی فکر نکن ناراحت می شم. چون جریان مداوم زندگی منو از تو جدا می کنه ولی محبت و عشقم رو کم نمی کنه. اون رفت و من تنها شدم دوباره. با دردی که از تنهایی اول بیشتر بود. من رابطه عاطفی قوی ای رو از دست دادم. بعد از چند ماه سایت داستان سکسی رو دیدم تصمیم گرفتم یه دوست و همدل پیدا کنم ولی هنوز طرح دوستی و اثبات وفاداری تموم نشده بود که تو سفری تصادف سختی کردم و حالا از ناحیه پایین بدن آسیب حرکتی دیدم بعد از کلی جراحی داخل و خارج ولی حالا با جراحت روحی روانی و جسمی براتون نوشتم اونچه بر من گذشت. حالا مغزی نصف نیم باز پر از هیچ شده و رمقی نمونده.داستان خوبی نیست ولی دلی بود.نوشته نیما
0 views
Date: November 25, 2018