یه شب عالی با سارا

0 views
0%

سلام من بهنام هستم ( تمامی اسم ها مستعار است ) 19 سالمه و ساکن تهران هستم این خاطره ی من مربوط به پارسال میشه خاطره ی من از اونجایی شروع میشه که یه روز من با یه دختری به اسم سارا دوست شدم دختر خیلی خوبی بود اوایل ولی بعدا فهمیدم از اوناست که آتیشش خیلی تنده و غیرقابل کنترله رابطمون معمولی شروع شد و حرفای معمولی بود تا بعد 3 4 روز سارا بدجوری عاشق من شد عاشق که میگم یعنی یه چیز دیوونه ای هر روز زنگ میزدیم به هم 3 4 ساعت حرف میزدیم حتی قرار ازدواج هم با هم گذاشته بودیم شبا باهم اس ام اس بازی میکردیم خیلی خوب بودیم باهم تا اینکه یه شب بهش اس دادم ب سارا؟س جانم؟ب من خیلی دوست دارم یه شب تو بغل هم بخوابیمس وای عشقم منم خیلی دوست دارم ولی روم نمیشد بگمب عزیزم رو شدن نداره که ما قراره با هم ازدواج کنیمس آخه چجوری میشه قبل از ازدواج یه شب بغل هم بخوابیم؟ب میشه عزیزم اگه هم من بخوام هم تو بخوای میشهاین ماجرا گذشت تا یه روز توی دوران امتحانات خرداد بهم زنگ زد س سلام عشقمب سلام عزیزم خوبی؟س مرسی نفس تو خوبی؟ب آره بد نیستم این امتحان آخری دهنم رو سرویس کردشس آخی الهی بمیرم عشقمب خدا نکنه عزیزمس عزیزم میخوام یه خبر بهت بدم خستگی امتحان از تنت در برهب چی ؟س مامی و ددی میخوان برن شمال به خاطر امتحان من نمیرم باهاشونب جدییییییییییییییییی؟س آره عشقم بالاخره میتونیم بغل هم بخوابیمب سارا جان من ساعت چند بیام؟س اونا فردا صبح بعد از ظهر ساعت 5 یا 6 میرنب اوکی من فردا ساعت 7 اونجام شامم بگیرم؟س نه میخوام خودم واسه آقامون شام درست کنمب ای جانم باشه بایس بای میبینمتگذشت تا ما فردا رفتیم خونه ی اینا رفتیم تو نشستیم یه ذره با هم فیلم دیدیم بعد شام خوردیم بعد یه ذره درس خوند واسه امتحان فردای اون روز بعدش رفتیم بخوابیم رفتیم رو تخته مادر باباش که دو نفره بود دراز کشیدیم جفتمون میدونستیم چی میخوایم ولی هیچکدوممون نمیتونستیم شروع کنیم که من دیگه طاقت نیووردم صداش کردمب سارا؟س جانم؟ب بیداری؟س آره عشقم ( با عشوه )ب چرا نمیخوابی؟س خوابم نمیبرهب چرا؟س نمی دونمب سارا؟س جان؟ب یه بوس میدی ؟س آرهلوپش رو آورد جلو یه بوس کردمب پس لب چی؟س بدم میادب یه بار امتحان کن اگه بد بود دیگه نکنس باشه به خاطر توهمین که یه لب گرفت مثل اینکه خیلی خوشش اومده باشه دیگه ول نمیکرد یه ربع لب میگرفتیم تا اومد روم لبامون رو جدا کردم بر عکس شدیم حالا من روش بودم لباس خوابش رو در آوردم سوتینشم باز کردم وای خداییییاا چی میدیدم؟؟؟؟ یه سینه سایز 85 بود تا جایی که جا داشتم خوردمش رفتم آروم پایین تر شرتش رو در آوردم شروع کردم به خوردن دیگه فقط داشت جیغ میزد و التماس میکرد آآآآآِیییییی بهنام تورو خدا بسه بس کن بهنام آخ برش گردوندم شروع کردم با کونش ور رفتن کیرم رو با آب کوسش خیس کردم گذاشتم در سوراخش یه ذره فشار دادم دیدم چیزی نگفت یه ذره بیشتر کردم تو یه آخ گفت یهو تا ته کردم تو یه جیییییییغی کشید تا یه ربع گوشم داشت سوت میکشید داشتم تلمبه میزدم که دیدم داره داد میزنه میگه بیشتر بکن بیشتر انقدر کردمش که حس کردم پوست کیرم داره کنده میشه تا آخر سر آبم داشت میومد گفتم چی کارش کنم؟ گفت بریز رو سینه هام سریع برش گردوندم همه ی آبمو خالی کردم رو سینه هاش یه چند دقیقه هم با کیرم داشتم میمالیدم رو سینه هاش تا جفتمون خوابیدیم صبح بیدار شدیم اون حاضر شد بره مدرسه منم حاضر شدم برم خونه تو آسانسور گفت بهنامم عاشقتم تو آسانسورم یه لب ازش گرفتم و اومدیم 1 هفته بعدشم باهام بهم زد هنوزم نفهمیدم واسه چی باهام بهم زدش امیدوارم خوشتون اومده باشه و اینم بگم به جان عزیزترین کسم یه کلمه توش دروغ ننوشتم نوشته بهنام

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *