یکبار زیاد و هزاربارکافی نیست

0 views
0%

قبل از هر چیز میخوام بگم این یک داستان تخیلی نیست و منم نویسنده نیستم فقط خاطراتی هست که فکر میکنم تا آخر عمرم تو ذهنم خواهد ماند و برای شما دوستان تعریف میکنماز خودم بگم شاهین هستم الآن 30 سالمه قد بلندم قیافه معمولی از نظر مالی و خانوادگی متوسط .. خاطرات تلخم نسبت به خاطرات شیرینم رو صفحه ترازو سنگینتره ..من تو زندگیم سکسهای زیادی داشتم سکسهای عادی وغیرعادی ولی این یکی خیلی تو زندگیم تأثیر گذار بود و چند سال رو زندگی من تأثیر گذاشت سعی میکنم خلاصه بنویسم قضیه بر میگرده ب 7 یا 8 سال پیش .. من تو یه محله ای زندگی میکنم که اون موقع بیشترین تفریح نوجوونها و جوونها درگیری بود استفاده از مواد مخدر و خیلی این چیزا تو بورس بود .. در کل یه محله نسبتأ خلاف خیز بود … منم از این قاعده مستثنا نبودم .. اوائلش با سیگار شروع شد تو سن 12 یا 13 سالگی حس بزرگی میکردم خیلیم حواسم بود پدرم نفهمه ولی نمیشد آدم زرنگی بود همش سعی میکرد من مواد نزنم باهام مینشست مشروب میداد بهم که من سراغ چیز دیگه نرم گاهی وقتها هم حسابی کتک میخوردمولی فایده نداشت من راه خودمو انتخاب کرده بودم لات بازی و سیگار و حشیش و مشروب و تریاک و . . .. . چند سالی همینجوری گذشت.. چون تنها پسر خانواده بودم پدرم خیلی هوامو داشت از دوچرخه تا موتور هندا .. از آتاری تا پلی استیشن … خلاصه همه جوره بین من و خواهرام فرق میذاشت .. دیگه حسابی پررو شده بودم … همه کار میکردم. تا اینکه رفتم سربازی .. نمیخوام از خاطرات خدمتم بگم چون خودش یه رمانه .. فقط بگم که 3 سال خدمت بودم بدون غیبت و فرار .. تو خدمت به قرص معتاد شدم تا اینکه سربازیه پر ماجرای من تموم شد .. هیچکس باور نمیکرد .. سال 82 بود بعد از سر بازی پدرم یه سرمایه کوچیکی بهم داد منم آدم نسبتأ باهوشیم .. یه مغازه سی دی فروشی زدم یه کامپیوتر قسطی خریدم باهاش سی دی رایت میکردم .. درآمد خوبی داشت ولی کار پر زحمتی بود عوضش دخترا و زنهای خوبی به پستم میخورد منم از نظر تنوع سکس بهم خوش میگذشت ..سیگاری میکشیدم هفته ای یه بار تریاک و مشروبم که به راه بود یه موتورصفرم داشتم از نظر سکسم که اصلآ هیچ کمبودی حس نمیکردم همیشه هم پول تو جیبم بود اصلأ همه چی اوکی بود .تا اینکه مغازمو به امید رفتن به مغازه بزگتر به مرکز شهر با کل سی دیهای مغازه و یکجا با قیمت بالا فروختم که ایکاش هیچوقت این اتفاق نمیافتاد .. پیش خودم گفتم حالا بزار یکم بگردم و خوش باشم واسه مغازه زدن وقت زیاده ….. یه روزبا موتور داشتم تو محل دور میزدم تا یکی و پیدا کنم با موتور بریم رودخونه یا جنگل سیگاری بکشیم که چشمم افتاد به یکی از دوستامدم درنشسته بود انگار خیلی ناراحت بود .. دوستم متآهله.. گفتم احمد چته ؟ یکم من من کرد گفت خمارم گفتم بریم به حساب من .. گفت اونی که تو میزنی من نمیخوام .. مگه چی میخوای ؟گفت تریاک چینی (منظورش کراک بود که اون موقعها نمیدونستم) میزنم تا حالا نشنیده بودم گفتم بشین بریم .. رفتیم 4 هزار تومن گرفتیم و ……. آآآآآآآآه ه ه ه ه ه ه ه ه …… هر یه پکی که میزدم بالا میاوردم تموم که شد رفتیم خونه و من یکی از بزرگترین لذتهای زندگیم شد .. حتی از سکس بیشتر لذت داشت .. رو ابرها بودم انگار تو یه دنیای دیگه بودم ………..فکرشم نمیکردم که به زودی قراره جای ذ با ل عوض بشه و لذت جاشو به ذلت بده .. دیگه هرروز کارم شده بود همین میکشیدم که اون حس اولیه دوباره بیاد ولی هر چی بیشتر میکشیدم بدتر میشد 1 سال شایدم بیشتر همین کارو میکردم شدم یه معتاد حرفه ای فقط با دخترهای معتاد میپریدم. تموم پولام رفته بود قیافم افتضاح شده بود تجسم کنید … یه آدم 190 سانتی با 55 کیلو وزن فقط پوست و اسکلت .. تا اینکه یکی از دوستام که با هم میکشیدیم غیبش زد .. بعد یه ماه دیدمش باورم نمیشد آرش (مستعار) تویی ؟؟چقدر چاق شدی ؟ خوشگل شدی .. مواد جدید میزنی ؟؟ اونم انگار میخواست از دستم فرار کنه گفت رفتم کمپ و ترک کردم دیگه نمیتونم با آدمهای مصرف کننده دوس باشم .. خداحافظچند بار دیگه دیدمش دورادور سلام و خداحافظ .. من هر روز تنهاتر میشدم و تو رویاهای پوچم بیشتر غرق میشدم .. رفتم تو فکر که اگه آرش تونسته منم میتونم .. آخرین روز که میخواستم برم کمپ در حد جنون مصرف کردم و رفتم . . . . … بدون قرص و دارو 21 روز اونجا بودم با کلی سختی تحمل کردم و اومدم بیرون واقعأ عالی بود انگار یه آدم دیگه شده بودمکم کم چهره ام برکشته بود یکمی چاقتر شده بودم .. خانواده هم باورشون نسبت بهم عوض شده بود .. دوستهام عوض شده بودن ولی بهم گفته بودن تا 3 ماه نباید سکس داشته باشی با دختر منمچون میخواستم پاک بمونم گوش میکردم .. 4 یا 5 ماه گذشته بود یه دوست جدید پیدا کرده بودم اسمش سعید (مستعار) بود تنها زندگی میکرد تو کمپ باهاش آشنا شده بودم بعضی شبها میرفتم خونشون یه برادر کوچکتر داشت که اونم بعضی شبها میومد پیشمون .. ما که میخوابیدیم اونم تا صبح با تلفن میحرفید .. اینا گذشت تا قبض موبایلم اومد .. وااااااااای 300000 تومن؟ولی من که جز چند تا زنگ کوچیک به کسی نزنگیدم .. یکم فکر کردم فهمیدم برادر دوستم تا صبح با تلفن من میحرفیده به پدرم چیزی نگفتم یه زنجیر داشتم هدیه مادرم بود .. فروختم پولشو دادم …. یه مدت نرفتم خونش .. همه چی عادی پیش میرفت منم کم کم تو فکر این بودم که حالا وقتشه یه دوس دختر پیدا کنم .. ولی فایده نداشت اعتماد به نفس کافی نداشتم .. یه روز تو خونه نشسته بودمدیدم یه اس اومد .. کجای ؟ پیدات نیست ؟ جواب دادم .. شما ؟ سریع زنگ زد صدای یه دختر بود ( صداش قشنگ بود ) .. بعد از سلام گفت چرا دیگه زنگ نمیزنی ؟ نه به اونکه تا صبح نمیزاریبخوابم نه به اینکه اصلآ نمیزنگی .. خیلی عادی گفتم من نمیزنگیدم یکی دیگه بود .. گفت کی ؟ .. منم یه لحظه یه فکر شیطانی زد به سرم که ایکاش لال میشدم اون لحظه … به شوخی گفتم من گوشیمدر اختیار همه هست هرکی کار داره با گوشی من زنگ میزنه .. خندید گفت پس که اینطور ؟؟ خودتو کی هستی ؟ گفتم شاهینم .. تو کی هستی ؟ پفت پریسا (مستعار) خلاصه فکر کنم یکی دو ساعتی حرف زدیم و فردای اون روز توخیابون گذاشتیم ار من 4 سال کوچیکتر بود .. دم دمای غروب بود دیدمش باورم نمیشد یه دختر قد بلند حدود 175 تا 180 خیلی شبیه ژاپنیا بود فقط چشماش درشتتر بود اندام باریک با باسن نسبتأ بزرگ یه مانتوی آجری تا زانوش پوشیده بود با یه شلوارسورمه ای چسبون.گفتم دیدیم دیگه حالا میتونی بری (به شوخی) آخه میگفت عجله دارم همش تو دلم میگفتم خدا کنه زنگ بزنه میخواستم اون اول زنگ بزنه ..5مین نشد زنگ زد گفت کجای ؟ گفتم دارم میرم خونه گفت مگه قرار نبود همو ببینیم ؟ گفتم خوب دیدیم دیگه گفت من که تازه راه افتادم راستشو بگوبا کی قرار داشتی ؟؟ گفتم خودت بودی مطعنم زد زیر خنده فهمیدم شوخی میکنه چند روز گذشت ما با هم خیلی صمیمی شدیم وقت قرار بود ولی تو خونه .. ای کاش هیچوقت اون روز نمیرسید ..کاش اصلأ از هم خوشمون نمیومد آخرای بهار بود سر ظهر قرار گذاشتیم سر کوچه پیاده شد با هم رفتیم تو اتاقم .. اون موقعها اتاق قشنگی داشتم تموم دیوار اتاق پر عکس بود پوسترهای بزرگ و کوچیکهمین که اومد تو یه نگاه به در ودیوار انداخت سرشو به علامت تأیید تکون میداد .. نشست مانتوشو در آورد یه تاپ طوسی زیرش پوشیده بود … فوق العاده بود .. من زیاد سکس داشتم با زنهای زیباییم بودمولی این واقعأ اندامش و قیافش عالی بود .. کامپیوتر و روشن کردم یه موزیک گذاشتم .. کنارش نشستم دستمو انداختم دور گردنش خط سینهاش از بالای تاپش معلوم بود .. گفت هیچی نداری ؟؟؟منظورشو نفهمیدم گفتم مثلأ چی ؟؟ گفت شیشه میخوام .. وااااااااای .. حالا چیکار کنم ؟؟؟ از یه طرف چند وقته سکس نداشتم و یه هوری مثل فیلمهای پورن پیشم بود از یه طرفم یاد چند ماه پیشم میافتادم .. میدونستم در مقابل قدرت لذت مواد من یه بنده حقیر بیشتر نیستم .. پیش خودم گفتم حالا میگیرم ولی نمیکشم .. رفتم سر کوچه یه سوت شیشه و پایپ و فندک گرفتم اومدم خونه ..اون موقع ها شیشه زیاد ارزون نبود ..نشسته بود تا منو دید با وسیله اومدم خوشحال شد .. شروع کرد به کشیدن منم نگاه میکردم .. گفت تو چی ؟ .. من نه نمیکشم داشت دودی که گرفته بود و میداد بیرون با اون لبهای قلوه ایش خیلی سکسی شده بود لباشو چسبوند به لبم و زبونمو کشید تو دهنش دود و داد تو دهنم منم سریع دادمش تو و بیرون .. کیرم داشت منفجر میشد .. همونجوری روش دراز کشیدمیکم بالا پایین کردم آبم اومد ریخت تو شلوارم .. سریع نشستم کنارش واسه این که ضایع نشم شروع کردم به کشیدن شیشه که مثلأ بزار بکشیم بعدش سکس کنیم .. هر کامی که میگرفتیم با لبمون دودشو میدادیم به هم تا پایان شد .. بدون معطلی رفتم سراغ گردنش میلیسیدم آه و اوهش در اومده بود تاپشو در آوردم بالای سینهاشو میخوردم اونم نشسته بود نوک انگشتاشو رو پشتم میکشید سوتینش از جلو بازمیشد سینهایی واقعأ خوش تراش سفت با سایز 70 که نوکش رو به بالا بود نو کشو آروم گاز میگرفتم میخوردم .. کم کم رفتم پایینتر دور نافشو با نوک زبونم میلیسیدم زبونمو میکردم تو نافش ..همونطوری شلوارشو در آوردم تا زانو بعد با کمک خودش از پاچه کشیدم .. از کنار شورت خط کشاله پاشو میلیسیدم راستش تا اون موقع کس کسیو نلیسیده بودم ولی این فرق میکرد .. یکم لبه های کسشو با لبهام مالوندم .. وقتی برش گردوندم یه کمر باریک با یه کون واقعأ بزرگ و خوش فرم زیبایی عجیبی داشت برجسته و پهن با دستم یه سیلی تقریبأ محکم به کونش زدم یه آه از سر لذت کشیدشاید 10 ثانیه داشت میلرزید کونش که منو بیشتر حشری کرد .. خیلی آروم شرتشو که رفته بود تو لمبرکونش کشیدم پایین اونم یکم کونشو داد بالا که شورتش از زیر آزاد بشه تا در بیاد اون صحنه واقعأ زیبا بود .. به سرعت برش گردوندم زبونم و بی مقدمه کردم تو کسش میکردم تو میچرخوندم پاهاشو دادم بالا با دستهام از پایین کونش پاهاشو نگه میداشتم بالا اونم سینه هاشو میمالید و با صدایبلند آآآآ ه ه ه ه وو اااوووه ه ه ه میکرد لباشو گاز میگرفت .. اومدم بالا یه لب ازش گرفتم انداختمش رو خودم رفت پایینتر سینمو میخورد شرتمو در آورد وقتی کیرمو دید گفت شاهین این چیهههه ؟؟(کیرم زیاد دراز نیست ولی خیلی کلفته ) گفتم دوسش نداری از اون پایین یه نیگا کرد یه خنده ریزی کرد با همون حالت سرشو کرد تو دهنش لباش کوچیک بود 13 کیرمو میکرد تو با زبون دور کله کیرم میچرخوند .. همون حالت چرخوندمش پاهاش دو طرف سرم بود کسشو حسابی میخوردم اونم کیرمو میخورد گاهیم نمیخورد و با دستاش میمالید و ااااوووووومممممممممم اااااووووووووممممممممیکرد .. انگشتمو گذاشتم تو سوراخ کونش که یه اخم کرد و دستموزد کنار .. برش گردوندم آروم نشست رو کیرم با اینکه حسابی کسشو خیس کرده بودم بازم به زور میرفت تو .. اونم حسابی کمک میکرد هم درد داشت هم لذت … بعد از چند دقیقه آروم تلمبه زدن کم کم جاش باز شد دیگه داشت جیغ میکشید و خودشو انداخت روم فهمیدم ارضا شده کیرم هنوز تو بود یواش یواش بالا پایینم میکرد .. موهاشو باز کرد انداخت رو شونه هاش با اون اندام کشیدش واقعأ زیبا بود اومدم روش پاهاشو به هم جفت کردم دادم بالا کس جمع و جور و برجستش زد بیرون کیرمو آروم گذاشتم دم کسش سرش که رفت تو با یه ضربه کمر تا ته کردم توووو .. یه جیغ بلند کشید تا میخواست حرف بزنه یه ضربه دیگه میزدم دیگه معلوم بود داره حال میکنه فقط لباشو گز میگرفت و چشاش و تو چشام قفل کرد که اونلحظه خنده بی اختیاری کردم .. همونجوری که تلمبه میزدم پاهاشو گذاشتم بغل دوتا کفش هنوز رو تخت بود که کمرش یه پیچ نازی خورده بود کونش از بغل نگاه میکری انگار گنده تر شده بود چند تا تلمبه دیگه زدم آبم داشت میومد هم خسته شده بودم هم دلم نمیومد آبم بیاد .. گذاشتم تا نوک کیرم بیاد آبم .. حداقل تا آخرین لحظه استفاده کنم بریزم رو کونش .. تا کیرمو در آوردم آبم پرتاب شدتا زیر چونش رسید سینه و کمر شم آب کمری شد .. نوک کیرمو مالوندم به کونش تمیز کردم .. به حالت ال کنارش دراز کشیدم اونم خودشو تمیز کرد اومد تو بغلم .. بعد از اون تحت تأثیر نیروی کاذبی که مواد بهم داده بود دو دست دیگه کردمش .. خداحافظی کردیمو اونم رفت شبش اس داد که عالی بود و میخوام با هم باشیم و . . . . بعد از چند روز اون دوستم و که تنها زندگی میکرد و دیدم به اصرار اون شب و رفتیم خونش داداششم اومده بود فیلم عروسیشو آورده بود .. واااااااااای عروس چقدر آشناست چی میدیدم ؟ پریسا بود .. آره تازه گرفتم پریسا همسر سابقش بود و یکساله که بخاطر خلافها و دختربازی مرده جدا شدن .. دیگه پیش اون دوستم نرفتم .. همون یه بار مواد زدن کافی بود تا من دوباره بیفتم تو مواد اینبار 20 برابر دفعه قبل تحت تآثیر قرار گرفتم از دفعه قبل خیلی بیشتر داغون شدم .. به پریسا هر چی میزنگیدم جواب تلمو نمیداد . چند بار با هم حرفیدیم معلوم بود که سرش شلوغ شده و به یه آدم معتاد اهمیتی نمیده با اینکه خودشم کوکایین میزد ولی هنوزم خوشگل بود .. چهار دفعه سعی کردم خود کشی کنم .. موتور و کامپیوتر و آرشیو فیلمهامو کلأ هر چی داشتمو فروختم به جاش موادزدم دزدیم میکردم از جیب پدر و مادر و از خونه …. وسایل خونه هم میفروختم15 سال همینجوری گذشت .. دیگه انگیزه ای برای زندگی نداشتمتا اینکه همون دوستهای پاکم اومدن منو بردن کمپ انقدر بدن درد داشتم واسم مهم نبود فقط به پریسا فکر میکردم که چه جوری اومد و چه آتیشی به زندگیم زد و رفت .. یک ماه اونجا موندم بعد پدرم اومددنبالم الآن حدود پنج سال از اون روزهای تاریک میگذره از اون موقع دنبال هیچ موادی نرفتم خوشبختانه اعتبارم برگشته حتی پدرم یه خونه بهم داده و مستقل شدم واسه خودم کار میکنم و درآمدمم خوبهموفق شدم تو این مدت یه ماشین خوب بخرم .. دوستهای خوبی پیدا کنم و مثل بقیه مثل آدم زندگی کنم ..(امیدوارم از سرگذشت من یه نفرم که شده عبرت بگیره …)نوشته shahin shomal

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *