اين داستان نيست يه تراژدي وحشتناکهمن از اون دختر بازهاي تير نيستم اولين باري بود که با کسي دوست ميشدم دوستام ميدونسنت من از اين بخارا ندارم اولين بار که ديدم تو مغازم بود مغازه خودم که نبود ولي صاب کار اونجا نبود فقط صبح ها ميومد اونجا واسه حساب کتاب از اين چيزا يه روز ديدمش يه جوراي رفت رو مخم يه دختر مانتوي با سندلاي سفيد جوجو يه شال سفيد خيلي ساده بود ازون ادماي که ميشه اون طرفشون ديد از اون روز 1 هفته اول مثل سگاي صاحب گم کرده هر دختر رد ميشد نيگا ميکردم تا پيداش کنم اون روز اول ازش پرسدم سکن کجايد گفت همين کوچه بغلي که بعدا کاشف به عمل اومد که خونه دادشش اونجاست 2-3 ماه يه بار يه سر اونجا ميزد البته من خنگ واسه پيدا کردنش کاراي کردم ولي پيدا نشد که نشد بعد 6 7 ماه داشتم ميرفتم پول بريزم تو حساب ديدم به خانوم سر خيابون منتظر اتو بوس اونجا با هزار زحمت شماره دادم بهش گذشت ما دوست شديم. يه مدت همين جوري گذشت تقريبا 6-7 ماه که خواهرش تو شهر ديگه بود وضع حمل کرده بود مادر پدرش واسه يه هفته رفتن اونجا اين با دادشش خونه موند البته دادش صبح ميرفت سر کار شب ميومد 2 روز گذشت از وقتي مامانش رفته بود از اون ازاين بشر هيچ خبري نشد شد 4 روز ديگه داشتم ديونه ميشدم بالا پايين هيچ خبري از اين نشد گوشيش خاموش من شماره کس ديگه نداشتم اخر با هزار زور از 118 شماره خونشون پيدا کردم زنگ زدم ورداشت فهميد منم گفت حوصلت ندارم گوشي رو قطع کرد يا 20 30 باري زنگ زدم باز جواب نداد فکر کردم اتفاقي واسه کسي افتاد ناراحت از اين که خودش سالم بود خوشحال شدم گفتم کون لق اش هر چي شده باشه 2 3 روز ديگه فراموش ميکنه و با همين فکرا سر کردم شب شد دوبار زنگ زدم اين دفعه ورداشت گفت هر چي بين من تو بوده تموم ديگه نميخوام بينمت از اين کس شعرا من هر چي گفتم مگه چي شده من چي کار کردم جواب منو نداد گذاشت گفتم بيخيال 2 روز ديگه مثل سگ پا سوخته برميگرده به همين خيالات 2 هفته رو سير کردم عجب روزاي بود لامثب ثانيه هاش شده بود هزار سال من چشام به ال سي دي گوشيم توف به ذات دنيا ديدم نه انگار قضيه جديه دوباره نميدونستم چي کار کنم شماره خونشنم بگاي شده بود 100 بار زنگ زدم اکبر اقا ممد اقا رو خواستم تا اخر يه سر ظهر خودش گوشي رو ورداشت 1000 فش بارم کرد که چرا زنگ ميزنم فلان بسال ديگه 2 فش به خودم دادم که ارزشش داشت؟ بخيال شدم گذشت شدم يه ديونه که فقط نصف مغزش کار ميکنه. کم کم داشت از يادم ميرفت شد 1 سال من با هيچ دختري درست حرف نميزدم حتي مشترياي خودم اخه اين دخترا تا ميخوان يه چيزي بخرن سريع صدا نازک ميکنن با ناز حرف مزنن تا 1000چوق بهت کمتر بدن دوباره ديدمش داشت ميرفت سر خيابون ديونگي 100 بود بايد ميفهميدم واسه چي سر خيابون دستش گرفتم شکه شده بود خيلي ابرو ريزي بود ديدم تاکسي خالي داره مياد گفتم در بست لامثب نميومد کم بود 1 دست همونجا يه کتک توپ از بچه با غيرتا بخورم که ديد اينجوري شد خودش نشت راه افتاديم حالا راننده بگو چشا قلمبه کجا برم برو ازادي تو ماشين هي سر صدا ميکرد گفتم چت چرا اينجوري ميکني داد زد راننده ديد او ضا قارشميش گفت داد مرا بيخيال شو ما رو تو اتوبوان ازادگان پياده کرد پول نگرفته رفت يا زمين زراعي بو کسي نبود جز ماشين که رد ميشدن بعد 2 ساعت دعوا التماس فهميدم به به چه….. نميدونم چي بگم هنوز گريه ام ميگيره 2 روز که مامانش نبوده اينجا رو از زبون خودش ميگم داماد بزرگه مياد خونشون قراربود ببرتش بازار واسه خريد در ميزنه در وا ميکنه بيا تو يه ليوان شربت بهش ميده ميگه بشين تا برم لباس عوض کنم بيام بريم اين که ميره لباس عوض کنه ميره تو اتاق رضا بعد 2 ديقيقه ديگه ميپره تو اتاق ديگه بقيشم ميدونيد با چک زور پرده اين ميزنه يه دست سير ميکنه بعد ول ميکنه ميره اونوقتي که من ديدمش 2 با خودکشي کرده بود تو اين يسال بيمارستان اين ور اون ور تازه به هيچ کسم نگفته بود خيلي لاغر شده بود گريه من ول نمي کرد اخه لامثب من زور ميزدم سر 1 قطره نميومد ولي نميدونم چي شده بود نيگارا رو تش بسته بودن از همونجا يه ماشين واسش گرفتم کرايه رو دادم او ن رفت من موندم اي اتوبوان 3 4 روز سر کار نرفتم. صاب کارم زنگ زده بود خونمون که چي شده فعلان بسال گفتم کار فعلا بخياليم تا ببينم چيکار کنم چيکار نکنم ما بچه پايين شهرا از هر 10 رفيقمون 9 يا دزدن يا بچه لات ان يه 4 5 از اين رو جمع کردم گفتم اين يا رو فش خار مادر به من داده با 3 2 نفر من زده حالا يا رو بچه يه جايه کس کشاي دعواش زبون زده يه مغازه نمايشگاه ماشين داشت از او مادر جندهاي که پرايد 2 برابر قيمت قسطي ميفروشه کس نه نه هر 3 ماه يه با 2 هفته ميرفت امارات و دبي و تايلند کس بازي يه ديسکو با دادشش تو روسيه کرايه بود شريکي فکر تيکه تيکه کردن اين يارو ولم نميکرد شب روز شده بود کابوس من تا با یه بچه ها طرح سوزندن مغازش ريختم اين مرحله اول بود يا کي از دوستام قفل رو باز کرد صداي اژر ما رو تر سوند 5 بطر 10 ليتري بنزين 5 ماشين هيونداي 2 پرايد2 1 پارس همه رو اتيش زديم شب ساعت 2 نصف شب بود با 3 موتو که او مديم ال فرار همه شو اتيش زدم کم بو رفيقم بسوزه شانس اوارديم بخاطر اژیر کار زير 2min تموم شد. شيشه ماشين رو شيکونده بوديم هر کدوم يه بطري خلاصش کرديم گذاشت دختره فهميد کار من بود گفت رضا ديونه شده انگار يه بحثاي وسط اينا شده بود منم بقيه پروژ گاشتم واسه بعد که …… دختر دوباره خود کشي کرده بود با سم موش کش ديگه واسم هيچي نمونده هيچي مثل ديو نه شدم يه 1 ماهي از مرک اون گذاشت ديگه چيزي واسه زنده بودن وجود نداشت يه چا قو بود من گفتم مير ميکنم تو قلبش تموم بالا تر از سياهي رنگي نيست هر جا رو گشتم ديدم نيست با پرسو جو فهميدم بعد اتيش سوزي زندگي من رفته روسيه 2 3 ماهي گذشت پيگير شدم ببنم کجاست 2 هفته طول کشيد تا فهميدم تو روسيه مست دعواش ميشه يکي با چاقو ميگشه از پنجره پرت ميکنه بيرون اونجا مثل ايران قانون قصاص نيست 12 سال زندان واسش بريده بودن همون سال اول تو زندان کشتنش تو بند قاتل ها . منم از همه جا رونده از همه مونده وايساده بودم که برگرده کارش يه سر کنم جهنم پاي همه چيش وايسم که نشد الان 6 ماه از مرگ رضا ميگزره من 2 هفتست اومدم سر کار به اصرار يه کي از رفقام تو کافي نتش وايسادم اينا رو گفتم چون هنوز گريه هاي نگار يادمه اينم فقط واسه اينکه راحت شم نوشتم نه راحت باشيد من يه ديونه بيشتر نيستم که روزاش با قرص شب ميکنه.
0 views
Date: November 25, 2018