یک جنده با ۴ تا کیر سیاه
سلام این داستان اصلا سکسی نیس صرفا جهت کمک کردنه
لدفا فقط کمکم کنین نه این که فحش بدین
داستان از اینجا شروع میشه که مامانم با همکارش تو تلگرام چت میکردن بعد یه مدت لو میره قضیه و بابام بشدت عصبی میشه (بابام خیلی مذهبیه) و بعد یک ماه مامانم دوباره شروع میکنه و من میفهمم (هنوز به کسی نگفتم) من با خودم میگفتم که این یک چت بیشتر نیس چون نمیخوام کارشون به طلاق برسه یکم بریم جلوتر
چند روز پیش مامانبزرگم با بابا بزرگم رفتن مکه حج واجب (خونشون دو طبقه اس و طبقه ی پایین خالم زندگی میکنه و یه حیاط داره که توش دو تا درخت میوه اس)
چند روز پیش خالم به ما زنگ زد که بیاین میوه هارو بچینیم (من چون کلاس داشتم نمیتونستم بیام) به مامانم گفتم گف باشه (بابام پرستاره) روز چهار شنبه بود با دوستم میخواستیم بریم کلاس (ار قضا اونروز بابام شیفت عصر بود) رفتم جا خونه ی دوستم که یه میلان از خونه ی خاله و بابا بزرگم بالا تره رفتم در زدم
سلام امیر بیا بریم کلاس
+کلاس؟ مگه نمیدونی کلاس تعطیل شده؟
اه واقعا (کار خدابوده) ممنون خدافظ
گفتم برم خونه بابا بزرگم کونم پاره میشه برم خونه رفتم خونه بابا بزرگم داداشمو دیدم بهش گفتم مامان کو؟ گفت یکی بهش زنگ زد گفت بیا اداره (مامانم کارمنده) مامان رفته خونه تا پرونده ها رو برداره. میدونستم دروغه رفتم خونه (از خونه بابا بزرگم تا خونه ی خودمون حدود 2 کیلومتر بیشتر نیس) رسیدم خونه کلید انداختم اومد بالا یه صدا ی اه اه خفیف میاد اروم کلید خونه رو انداختم رفتم تو دیدم در اتاق مامان بابام نیم بازه و صدا اه اه و تلنبه میا ارم رفتم نگاه کردم دیدم یه مرد غریبه زیر مامانمه (فکر کنم همون همکار بود) سریع گوشیمو در اوردم فیلم گرفتم و اعصاب خورد شد پنج دیقه فیلم گرفتم بعد قطع کردم بعد دیدم صدای تلنبه ها داره بیشتر میشه و مرده یه اه گفت ابشو خالی کرد سریع رفتم از خونه زدم بیرون اعصاب خورد بود تو راه داشتم گریه میکردم هنوز فیلم رو دارم ولی به کسی نشون ندادم و نگفتم به جز شما دوستان
ممنون بخاطر خوندنتون لدفا راهنمایی کنین
نوشته: ؟