یک شب پرکار

0 views
0%

سلام من ستاره ام 26 سالمه 2 سال ازدواج کرده بودم نمیخام از خودم زیاد تعریف کنم ولی خوب قیافم بد نیست بینیمو عمل کردم لبامم پروتز و همینطور سینه هام(به لطف شوهرم) قدمم 186 وزنمم 78 کیلو مردم خیلی پولداره از اون خوانواده هاست که پولشون از پارو بالا میره ولی متاسفانه خواموادش مذهبین و زیاد از من خوششون نمیاد من قبل از ازدواج شیطونی زیاد کرده بودم ولی بعد از ازدواج اکبر گفته بود که همه گذشتت به کنار و اگر ازت یک اشتباه سر بزنه طلاق. من خدایی با اینکه برام چندتا موقعیت پیش امده بود کاری نکرده بودم.قصه از اونجا شروع شد که اکبر گفت میخوام برم ماموریت ولی زیاد طول نمیکشه 2و3 روزه برمگردم منم گفتم باشه زنگ میزنم مادرم بیاد اکبر که داشت میرفت گفت سوییچ ماشین تو کشو ولی تو با ماشین جایی نمیری فهمیدی؟ (رو ماشینش حساس بود نمیزاشت من بشینم پشت فرمون) خلاصه اون رفتو منم بجای مادرم زنگ زدم مهشید هنوز ازدواج نکرده بود و اکبر رفت و امد با اونو ممنوع کرده بود که البته مهشید یک جنده لاشی به پایان معنا بود که حتا چندیدن بار از خفت کردناش برام با خوشحالی میگفت اومد پیشم و گفت ستاره حوصلم سر رفت بریم بیرون یه دوری بزنیم گفتم باشه کجا بریم زنگ بزنم با اژانس بریم گفت ماشین که پایین بود گفتم اصلا حرف ماشینو نزن که اکبر بیاد بفهمه هم منو هم تورو با هم میکونه اونم خندید و گفت من که از خدامه منم گفتم تو واقعا جنده لاشی ای و تو این شکی نیست خلاصه با شوخی و خنده اخرش راضی شدم با ماشین بریم ماشین لندکوروز شاسی بلند بود و من زیاد راحت نبودم رفیتیم ایران زمین خیلی شلوغ بود مهشید چندتا شماره از ماشیانای مدل بالا برای خودشو من گرفت اومدیم برگردیم که چون جو منو گرفته بود اونجا نتونستم ماشینو کنترل کنم زدم به سطل اشغال شهرداری داشتم سکته میکردم که یه دفه مهشید کفت با چیزی نشده که من خودم یه صافکار میشناسم فرحزاده نزدیکم هست کارش حرف نداره ماشینو میدیم زودم تحویل میدهخلاصه رفتیم همون صافکاریه که مهشید میگفت اسم یارو امیر بود صافکاریش یجورای پرت بود ول تو گاراژش پر از ماشینای مدل بالا بود. خلاصه رفتیم پیشش تا مهشیدو دید شناختو یه لبه تیز ازش گرفت و به مهشید گفت چطوری مادر جنده لاشی بعد از اینکه ماشینتو فروختی رفتی دیگه ام بر نگشتی اونم گفت عوضش برات ماشین نو اوردم تا منو دید مودب شد سلام علیک کردیم ماشینو دید گفت بدونه رنگ در میاد خرجشم زیاد نمیشه میشه 5 ملیون تا اینو گفت جیغ مهشید رفت هوا اونم گفت همینه که هست فکر میکنی کمتر میشه ببر جای دیگه مهشید امد پیشم گفت این کارش درسته اگر میگه انقدر میشه واقعا قیمتش همینه بعد همون موقع یکی به مهشید زنگ زد اونم گفت باید سری بره خونشون گفتم نازی من بهت نیاز دارم اونم گفت نترس تنهای از پسش بر میای رفتم پیشه امیر تا باهاش صحبت کنم گفتم امیر خان من تو حسابم همش 3ملیون دارم انم گفت خوب بقیشو میخوایی از کجا جور کنی گفت به خدا میدم بهت گفت یعنی میخای 2ملیون بهم بدی(منضورش سکس بود) ناراحت شدم ولی نمیتونستم چیزی بگم گف باشه درست میکنم ولی سرم شلوغه هفته دیگه امادس گفتم به خدا عجله دارم مردم پس فردا میاد گفت بخاطر نازی اینکارم برات میکنم فردا ساعت 11 شب بیا بگیر دیگه چونه نزن گفتم باشه رفتمفردا شب ساعت 10 رفتم پیشش گارژش بسته بود منو که دید گفت زود اومدی گفتم شاید شده باشه زودتر بیام امیرم گفت نه هنوز اماده نیست بیا رفتیم تو نشستیم اونم گفت خوب بگو ببینم لطف منو چجوری میخایی جبران کنی دیدم این سیخ کرده کارمم پیشش گیر بود دیگه طفره نرفتم گفتم نازی میفرستم حسابی از خجالتت در بیاد خندیدو گفت با نازی که دیگه این حرفارو نداره اشاره کنی بهت میده تازه کونشم که جرخوردست اومد جلو سورتم من نشسته بودم و اون ایستاده گفت منظوره من خوده تو بودی سری شلوازشو کشید پایین دیدم یه کیر کلفت که خوابیدش اندازه سیخ شده کیر اکبر بود افتاد بیرون گفتم امیر خان اخه من شوهر دارم میشه بیخیال من شی گفت چرا نمیشه توام بیخیال ماشین شو گفتم نمیشه نشست روبروم گفت پس همون کاریو بکن که همه زنا میکنن لنگاته برام هوا کن شرو کرد لب گرفتن ازم دستشو برد لایه پهام شرو کرد با کسم ور رفتن گفتم اقا امیر یعنی واقعن هیچ راهی نداره عصبانی شد مهکم زد زیره گوشم گفت خفه شروع کردم گریه زاری کردن بلند شد وایساد کیرشو اومد بکنه تو دهنم که نمیخواستم این کاره بکنه که موهامو کشید و بزور گذاشت دهنم بعدش گفت اگر دندونات بخوره به کیرمو کیرمو زخمی کنه دندوناتو میشکونم شرو کردم براش ساک زدن من برای اکبرم اصلا ساک نزده بودم خلاصه بعد از چند دقیقه ساک زدن بلندم کردو لباسامو بزور در اورد منم بخاطر اینکه دیگه کتک نخورم همکاری میردم ولی اون باز وحشی بازی در میورد مثلن تاپم یجوری در اورد که یقش دیگه گشاد شده شورتمو پاره کرد دکمه های مانتمم کند شده بود شلوارمم پرت کرد تو کسیفیهای تعمیر گاه گفتم تورو خدا ارو تر من که خودم دارم در میارم لباسمو محکم یه دونه زد به پسونم گلومو محکم چسبیدو گفت مادر جند اگر یه کلمه دیگه کس شر بگی سری بعدی میام جلوی شوهرت میکنمت خر فهم بعد ولم کرد داشتم خفه میشدم جایه انگشتاش رو گلیم زخم شده بود نفسم هنوز بالا نیومد بود که یه جوری زد در کونم که مرده زندم امد جلویه چشم چند بار محکم زد دیگه کونم سر شده بود گفتم لان از کون میخاد بکنه دیدم جاکش دباره گلومه گرفتو گفت جنده لاشی خانوم فکر کردی من کستو ول میکنک از کون میکنم کیرشو بی مقدمه گزاشت جلویه کسم با پایان وود حل داد تو کسم کس من که تاحلا همچین کیری ندیده بود شرو کردم جیغ زدن گریه زاری کردن امیرم ملوم بود داره حال میکنه حسابی یه چند دقیقه گذشت خودمم داشتم حال میکردم نتونستم جلوی اهو ههم بگیرم امیرم تا دید اینججوریه گفت داری حال میکنی نه ولی فقط من باید حال کنم فهمیدی جنده لاشی خانم کیرشو در اورد پاهامو داد هوا شروع کرد فرقونی از کون کردن اومدم بگم از کون نکن که کیرشو کرد تو کونم اخه من به اکبرم از کون نمیدم اخه هیکلم خراب میشدهمینطوری که من داشتم جیغ میزدم کون میدادم انم محکم میزد به پستونام که گفتم الانه که پستونام بترکه از بس فشازشون میداد تو همین حین شروع کرد تند تر تلنبه زدن منم داشتم دیگه حال میکرد دستم رو کسم بودو داشتم به خودم ور میرفتم که دیدم کیرش تو کونم داره کوچیک میشه ابش امده بودو ریخته بود تو کونم کیرشو از کونم کشید بیرو ن یکم سرش اب کیر بود از اب کیر واقعا بدم میومد اورد جلو سرتمو کیرشو مالید و انگشت کرد سرو صرتمو کرشو تاخایه هاش کرد تو دهنم داشتم خفه میشدم کیرشو در اورد یه نفسی کشیدم گفتم تموم شد حالا میتونم برم گفت حتما چرا که نه امدم بلند شم لباسامو بپوشم که فت پا کشدیو من خوردم زمین محکم با لگد زد به شکمم گفت من میگم کی تموم شده حالیت شد یه بشکه پر از روغن اونجا بود موهامو گرفت بلندم کرد برد بغل بشگه توش پر از رغن بود سرمو کرد تو بشگه داشتم خفه مشدم همنجوری دستو پا میزدم سرمو اورد بال تو دهنو دماغم پرز از روغن شده بود حالم ذاشت به هم مخورد دو سه بار دیگه اینکارو کرد شرو کرد دوباره کناره بشکه منو کردن نمیدن چرا ولی تو اون مقعیت به خودم گفتم من که ایجا گیر افتادم خوب بزار حال کنیم دوباره تو همین حین شرو کردم باخدم بازی کردن چند دقیقه که از کون منو کرد کزاشت دوباره تو کسم من که روزمین نبودمو تو حلا خودم نبودم بعد از چند بر ولنبه زدن از کس دیگه داشت ابم میومد شرو کردم جیغ زدن گفتم من دارم مییییییییییییییییام امیرم گفت بیا خوش امدی که تا کیرشو کشدی بیرون کلی اب زد بیرون امیرم دستشو کرد تو کسم تا کمک کنه دیگه بی حال شده بودم که امیر گفت عزیزم ابه من بیید بره بار دوم بیاد وگرنه نمیزام از اینجا بری گفت پس همکاری کن کرد تو کسم دو باره چیزی حس نمیکرم ولی بخاطر اینکه کتک نخورم دوباره به زور اه اوه مکردم ابش که اومد این سری ریخت تو کسم گفت اگر بچه دار شدی بدون ماله من نیست چون خودم اون بچرو بکنم حال اصلا نداشتم بلند شدم شلوارمو پوشدم حسابی کسیمف شده بود علی الخصوص که سفیدم بود دنبال کرستم میگشتم که دیدم دسته امیره گفت ای دسته من میمونه اخه پستونتو میده تاپمم که یقش گشاد شده بود دیگه بدرد نمیخور مانتومم که بیشتر شبیه حوله شده بود گفتم فقط خدا کنه جایی ایسته بازرسی نباشه سوییچ برام اورد گفت اگر زدی به جایی بازم با پیشه خودم داشتم میرفتم که گوشه مانتومو امیر گرفتو گفت راستی بقیه پولمنو وقتی اورد منم فیلمه امشبو نشونت میدم حروم زاده دوربین نصب کرده بود تو گارژش سوار ماشین شدم رفتم طرف خونمون..نوشته پدرام

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *