با سلام خدمت تمامی دوستانتازگیها یه چیزایی سرچ کردم که مستقیم اومدم تو این سایت یه چند تا مطلب هم خوندم خواستم چندتا داستان واقعی زندگیم رو بنویسم تا شاید یه تجربه جدیدی برا دوستان باشه البته پایان تلاش خودم رو میکنم که اشتباه املایی نداشته باشه چون اولین باریه که میخام بیش از چند خط تایپ کنم و دوستان بابت داستان خرده نگیرندرسته که در مورد مسائل جنسی هست ولی هدف من بهترین نتیجه گیری هست…. حدود 9 10 سال پیش هر کی میخاست بره مسافرت (تابستونها) فقط ما رو میشناخت و میگفت فلانی بیا این دست کلید رو بگیر مواظب خونه و گلها باش.چون ما 6تا برادریم و من از همه کوچکتر (من با برادر قبل خودم 10 سال اختلاف سنی دارم) به خاطر همین اغلب خونه داداشام خالی میشد وقتی هم شدیم اقای خونه نگهدار که افراد دیگه هم به ما رو میزدن برا خونشون.خلاصه تو اون مقطع از زندگی نه اینکه دنبال دوست دختر نبودیم ولی از ترس پدر و 5 تا برادر که هر کدوم حکم یه پدر واسه ما داشتن و بهمون میگفتن بچه حاجی کسکش حروم زاده خیلی میترسیدم که بخام دنبال یه دختر راه بیافتم و شماره بدم و از اینجور کارا اون دو سه تا دوست دختری هم که پیدا کردیم به خاطر جانفشانی خود دخترها بود اصلا پیشونی این کار رو هم نداشتیم . یه رفیقی داریم که انگار رو پیشونیش عکس یه کس کشیده باشن به هر کی نگاه میکنه بهش لبخند میزنه دوستان به شوخی میگن اگه کیرش رو بکنه تو رودخونه ماهی میاد دورشبگذریم تو خونه خالی هم خدا بده برکت 10 تا ادم میاومدن که بعضیهاشون اندازه بابامسنشون بود و می نشستیم حکم میزدیم ( با پاسور) البته بازیها روکم کنی بود بعضی از دوستان هم 52 ورق رو اکثروقتها به خاطر داشتندائم هم پی یه چیزی میگشتیم که ردیف بشه برا اولین بار بکنیم ولی انگار نه انگار یکی از دوستان میگفت اگه 100تا کس از اسمون بباره یکیش سر کیر ما نمیره ولی اگه دوتا کیر بیاد پایین یکیش میره تو کونمون یکیش هم وایمیسته برا زاپاس.خلاصه یه غروب یکی از دوستان که تو داروخونه کار میکرد زنگ زد که یه جنده لاشی دم داروخونست چکار کنم؟ ردیفش کنم ؟ ماهم از خدا خاسته گفتیم پس میخای بیایکیر منو بگیری ؟ نیکی و پرسش؟ با یه آژانس اومد در مغازه و دسته کلید رو گرفت زنه هم همراش بود ولی من ندیدمش منم انگار تو کونم عروسی بود دیگه نفهمیدمچطوری وسائل رو جمع کنم و مغازه هم یکم زودتر بستم با موتور رو سرعت نور میرفتم بلکه ثانیه ای زودتر برسم زمانی که من رسیدم تقریبا 45 دقیقه از وقتی اینا کلید رو از من گرفته بودن گذشته بود رفتم تو حیاط دیدم رفیق داروخونه ایم شیفت شب بوده باید میرفته .با یکی از دوستای دیگم ردیف کرده بود که اون بیاد اونجا. خلاصه دوستم اومد دم در حال گفت که زنه میگه صبر کن خودمو درست کنم بعد بیا تو منم ازبس استرس داشتم کم مونده بود که سر تا پای رفیقم بشاشم سریع رفتم تو دستشویی خودم رو خالی کردم وقتی برگشتم تا در حال بازه’. تو ذهنم میگفتم همین که دیدمش باید بپرم تو بغلش (خاک تو سر من کج شانس)همین که رسیدم دم در حال و زنه رو دیدم انگارمنو برق گرفت مثل این مدل موهای جدید هست که میذارن پایان موهام سیخ دوتا چشمم هم از حدقه زد بیرون عین یه موتور که پنچر میشه پایان توان فیزیکی و احساسیمون از راه پایین زد بیرون واااااااااااااااااااااااااااای چی داشتم میدیدم اصلا تو خیال هم خانم اینچنینی ندیده بودم قیافش فقط عین این پیرزنای عفریته جادوگر تو قصه ها و همسن مادربزرگ خدا بیامرزم بود ( ای گه بگیری شانس) تا تو اولین تجربمون هم شانس نداشتیم بخدا 6 تا دندون هم تو دهنش نبود که ما اسمش رو گذاشتیم 6دندونی.روم نشد بخام جلوش تابلو کنم اخه زنا هر چقد هم که سنشون بالا باشه یا قیافه نداشته باشن نباید بزنی تو ذوقشون (اینو برا دوستان جوونتر عرض کردم).رفتیم و نشستیم دیدیم همین هم اگه نکنیم از دستمون میره بعد از یک ساعت با خودمون ور رفتن با رفیقمون صحبت کردن بنا بر این شد که دوتایی باهم طرف رو بکنیم اول اروم لباساشو در اورد اومد خوابید رو زمین گفتم تو که خوابیدی بیا مثل تو فیلمها کیرم رو بکن تو دهنت دیدم خووووووووووووووب طرف میگه اصلا گفتم پس چکار کنم گفت بیا از جلو بکن ما اومدیم وسط پاش خاستیم بکنیم توش که هر کاری میکنیم کیرمون خوابیده و پا نمیشه انگار نه انگار همین چند ثانیه پیش بود که انگار میخ میخاست بره تو دیوار. به رفیقمون گفتیم تو بیا بکن شاید فرجی شد و کیر ما هم سر عقل اومد رفیقمون اومد و مثل برق ترتیبش داد ولی باز بعدش که نوبه من شد به مشکل نعوظ خوردم .به هر ترتیبی که بود عین یه تیکه پارچه زوری چپوندیمش تو کس طرف یه چند بار که تکونش دادیم یکم جون گرفت و کار خودمون رو نیمه تموم انجام دادیم البته بعدش که قضیه رو جویا شدم جالب توجه جونا فهمیدم اثرات جلق بوده و جلق مداوم رو سیستم جنسی بعضی افراد اثر میذاره .به هر حال ما هم عین گوشت قربونی هر کدوم از دوستای پایه که میشناختیم(4و5 نفر) خبر کردیم و اومدترتیبش داد یه فحشی هم نصیب ما بابت قیافه کیری خانم میکردن. طرف تا فردا بعد از ظهر هم موند.موقعی که میخاست بره گفت چقدر برام ردیف کردین اولش ما که متوجه منظورش نشدیم بعد که فهمیدیم منظورش پول هست جا خوردیم .ما که چیز خاصی معمولا تو جیبمون نبود و بیشترین هزینه ای هم که کرده بودیم یه رانی برا دوست دخترمون بود گفتیم حالا بیا درستش کن. هر چی تو جیبامون بود ریختیم پایین الان یادم نمیاد چقدر جمع شد ولی فکر نکنم بیشتر از 5هزار تومان شده باشه البته موقع رفتن زنه من و یکی از بچه ها فقط اونجا بودیم اونم که دید ما بیشتراز این نداریم یه چند لحظه ای گریه زاری کرد و بعدش اشکاش رو پاک کرد و راه افتاد(بد بخت. هر وقت یادم به این لحظه رفتنش میافته با اینکه مال سالها پیش هست خیلی اعصابم میریزه به هم . چون معمولا تو شهرستانها مخصوصا این یارو که تو روستای اطراف شهرمون زندگی میکرد از فرط نداری رو به این کثافتکاری اورده بود اینم یه روز که خونه ما مونده بود فکر میکرده که حالا یه مشتری عمده خورده تو پستش و میخاد یه مقدار پولی ببره برا خونش بزنه یه زخمیشون درمان کنه ولی ما اون موقع شعورمون بیشتر از این قد نمیداد حتی اگه میدونستم که پولیه به بچه ها میگفتم همون موقع پیکشون رو بدن ولی متاسفانه اینطوری شد ) یه داستان دیگه هم مال همین 6 دندونی هست مال سال بعدش که تو یه فرصت دیگه مینویسم که اون باعث شد دور پایان جنده لاشی ها یه خط قرمز بکشم(البته 6 دندونی رو دوبار اوردیم یکی دیگه هم بین اولین بار و اخرین بار 6دندونی اوردیم که باز هم این خانم بدبخت یه اتفاقی افتاد که بازم دست خالی رفت)من از همه شما بابت وقتی که برا خوندنش گذاشتین عذر خواهی میکنمموفق باشین
0 views
Date: November 25, 2018