آشنایی با بهاره در شبکه های اجتماعی

مدتی بود با همسرم مشکل داشتم و خیلی حشری شده بودم برای همین توی یکی از شبکه های اجتماعی دنبال دوست بودم و روی پروفایل مدیر پیغام گذاشتم علاقمندم با خانمی بالای چهل سال آشنا بشم چند روز گذشتی پیغامی دریافت کردم که گفته بود چند سال دارید گفتم متاهل ۴۶ ساله هستم که از همینجا آشنایی ما شروع شد و وقتی متوجه شدم از شوهر داره جدا میشه باهاش قرار گذاشتم و اومد سرقرار توی قیطریه وقتی دیدنش توی همون نگاه اول عاشقش شدم خیلی خوشگل و خوش هیکل و ناز و سفید بود و صدای گرم و مهربونیت داشت حدود سه ماه آشنایی ما ادامه داشت که یک روز پنجشنبه که خیلی حشری بودم بهش گفتم دوست دارم صبحانه بیام پیشت اونم از خدا خواسته گفت و من رفتم خونش و وقتی دربو باز کرد دیدم یک پیراهن بلند ولی چسبون پوشیده همون جا داشتم دیونه میشدم که جلوی خودمو گرفتم و رفتم داخل و یک ساعتی طول کشید صبحانه بخوریم و با هم صحبت کنیم و بعدش رفت آلبوم عکساشو آورد و پیشم روی مبل نشست و پاهاش چسبوند به پای من قدش بلنده و پنج سانتی از من بلندتره خیلی نرم بود و من اصلا نفهمیدم چی داره میگه وقتی البومشو ورق میزد من داشتم به پاهاش دست میزدم که حس کردم خیلی دوست داره ولی چون اولین بار بود که میدیدمش خجالت می کشیدم که دستمو به سینه یا … بزنم یک دستم گردنش انداختم و با یک دست روی پاهاش و می مالیدند که دیدم خیلی دوست داره بعد آلبوم گرفتم و گذاشتم کنار و شروع کردم بوسش کردن و یواش یواش رفتم سراغ لباش که اول نمی گذاشت ولی کم کم آب به لب شدیم و شروع کردم زبون خوردن که کامل حشری شد رفتم سراغ سینش که می گفت بار لوله گفتم داره حال میده اذیت نکن و کم کم لیسش زدم و حسابی حشری شد با دستم هم رای پاشو می مالیدند که دستم خورد به کوشش دیدم کلا خیسه معلوم بود خیلی وقته کاری نکرده خلاصه حسابی حشری کردم و لیسش زدم مخصوصا کس و کونش که تقریبا بی حس افتاده بود وقتی دیدم آماده شده شلوارمو درآوردم و شورتمو دادم پایین گیرم افتاد بیرون و بهش گفتم بخواب روی مبل که مقاومت میکرد و بزور خوابوندم و سرکیرمو آروم کردم توش خیلی تنگ ولی گوشتی بود یه حس عالی داشتم و چون بار اول بود زود این اومد و ریختم روی شکمش و کمی که گذشت و باز با هم صحبت کردیم دوباره لیسیدمش و حشری شد و دوباره کردمش الان حدود یک سال هست که هر هفته میرم پیشش و هر دفعه دوبار می کنند و حس می کنم عاشقش شدم فکر می کنم اون هم همین حسو داره و واقعا حس خوبی داریم نوشته مهرداد