حسرت سکس

سلام من علی هستم 25 سالمه.داستانی که میخوام بگم مربوط به 2سال قبله.من ورودی سال 85 دانشگاهم از همون ترم اول با یه دختر دوست شدمو باهمیم الانم. از دوران دبرستان دخترای زیادی تو زندگیم بودن ولی سکس نداشتم تو دانشگاهم زیاد دختر بازی میکردم ولی سکس نداشتم.دوست دخترمم هر دفعه سکس میخواستم ازش تن نمیداد به این کار. تو کار هم زیاد میرفتیم مثل مالیدن پستوناشو کس و کونش اونم کیرم خیلی موقع ها دستش میگرفت و میمالید ولی از سکس میترسید تا اینکه من تو یه شرکت استخدام شدم که یکی از هم دانشگاهیام که دوست دوست دخترم بود معرفی کرده بود.اسمش راحله بود کون گنده ای داشت روناشم گنده بود کلا بدن سکسیی داشت که پسرا خیلی دوس دارن بکننش.تو شرکت کارمون یکی بود وباید باهم کار میکردیم.همیشه چشمم تو کونش بود بدن سکسیشو لخت تصور میکردمو کلی حال میکردم ناگفته نمونه اونم پا میداد بهم ولی هم اون دوس پسر داشت هم من دوس دختر تا اینکه راحله با دوس پسرش بهم زدنو تنها شد.از اون به بعد خیلی دردودل میکرد باهامو منم خیلی باهاش حرف میزدمو روحیه بهش میدادم واز اون به بعد نزدیکتر شده بودیم بهم.یه روز من و دوس دخترمو دعوت کرد خونشون.بابا مامانش شاغل هستن جفتشون.وقتی رفتیم تو مهسا دوس دختر من روسری و مانتوشو دار اوردو با تاپ و شلوار نشست پیشم راحله ام اومد مانتوشو دراره دو سه تا دگمشو باز کرد معلوم بود سوتین داره فقط از زیردید که مهسا چپ چپ نگاش میکنه دیگه بقیه دگمه هاشو باز نکردومن موندمو نسخیه دیدن زیر مانتوش.کلی گفتیمو خندیدیمکه مهسا گفت بیا میخوام مدل موهاتو عوض کنم گفتم نمیخوام بزور میخواست اینکارو بکنه و من نمیذاشتم تا اینکه گفت راحله ییا کمک تو دلم گفتم جون.اومد دستامو گرفت(همین که دستاسش به دستم خورد حشری شدم)از پشت محکم منو گرفت که تکون نخورم منم از خدا خواسته اروم وایستادم و سینه ها ی راحله از پشت چسبیده بود بهم.از اون روز به خودم گفتم یه روز حتما میکنمت.گذشت و گذشت تا اینکه یه روز خیلی حشری بودم راحله ام س ام اس میدادو دردودل میکرد جواب میدادم.خیلی دلم میخواست بگم بهش میخوام بکنمت.بهم گفت همیشه من دردودل کردمو تو ارومم کردی توام یکم از خودت بگو گفتم من یه مشکل دارم که اونم نمیشه گفت.کلی اصرار کرد که بگم.گفتم من و مهسا خیلی وقته باهمیم ولی هیچوقت باهم حال نکردیم گفت یعنی چی گفتم یعنی حال جسمی گفت اها.گفت خب یکاری کن گفتم کاری نمیشه کرد گفت از من کاری بر میاد خواستم بگم بیا بکنمت که روم نشد.گفتم اخه تو چیکار میتونی بکنی گفت هر کاری بخوای میکنم.روم باز شد گفتم میشه یکم بمالیم؟گفت یعنی چی؟گفتم یعنی بیام خونتون بدنمو بمالی گفت اره اشکالی نداره گفتم لباسامو در میارما گفت یعنی لخت؟گفتم اره گفت اشکال نداره تو زیاد کمکم کردی منم با اینکار جبران میکنم.هر روز خونشون تا 5و6 خالیه تک بچه ام هست.واسه فردای اون روز قرار گذاشتیمو صبح با هیجانی که نمیشه توضیحش داد به سمت خونشون میرفتم و تو راه روشای مختلف کردنشو تصور میکردم.رسیدم در زدمو رفتم تو.با تیشرت و شلوار بود نشستیم حرف زدیم یکم بعد گفت خوب شروع کن کارتو انگار که از خداش باشه منم پا شدم دستشو گرفتم بردمش تو اتاق خواب باهم نشستیم رو تخت دکمه ها ی پیرهنمو باز کردمو از زیرم حلقه ای تنم بود گفتم درار اینو دستشو انداخت و در اورد پاشدم واستادم گفتم شلوارمو درار اونم مثل برده ها انجام میداد.شلوارمو در اوردو با شرت دراز کشیدم رو تخت گفتم بمالم اومد جلو شروع کرد به لب گرفتن.غافلگیر شدم ولی به روم نیوردمو منم خیلی وحشیانه لبشو میخوردم.داشت انداختم تیشرتشو دراوردم دست میکشیدم رو بدن سفیدو سکسیش.تو همون حین کرستشم دراوردم سینه های گردو خوشگلشو دیدم و شروع کردم به مالیدنش.گردنمو میخوردو همینجور میومد پایین تا رسید به شرتم کشید پایین شرتمو کیرمو گرفت دستش.خیلی حرفه ای شروع کرد به مالیدن تف میداخت روش و میمالید.گفتم میخوری؟گفت اره مگه چیه؟گفتم هیچی که دیدم کیرمو تو دهنش غیب کرد.خیلی حرفه ای ساک میزد حسابی که ساک زد انداختمش رو تخت شروع کردم سینه های اتاریشو خوردن اومدم پایین تا به شلوارشو دار اوردم خواستم شرتشو درارم مقاومت کرت ولی دراودم و کس افتال مهتاب ندیدش زد بیرون.مثل وحشیا شروع مردم به خوردنو اونم زود خیس شد کسش برش گردوندم که از پشت بکنمش حسابی ژل زدم به کیرمو کونش اروم اروم کردم تو خیلی بلند جیغ زد منم وحشی تر شدمو یواش یواش محکمتر میکردمش تا اینکه ابم اومد دویدم سمت wc و اونجا خالی کردم اونم کسش خیس خیس شده بود.بعدش باهم رفتیم حموم اونجام یه دور کردمش.از اون به بعد هروقت شق میکنم میرم سراغش که بعد یه مدت دوستاشم برام جور میکنه که سکس گروهی میکنیم که تو قسمتای بعد تعریف میکنم براتون.منتظر رای تونم عزیزانوشته علیرضا